دوران مشروطیت ، نقطه عطفی در تاریخ و ادب ایران بود . تغییراتی که در این زمان ، در اوضاع کشور پدید آمد مستقیما بر ادبیات تاثیر گذاشت . گر چه از سال ها پیش ، جرقه های ساده نویسی زده شد اما در تغییر اساسی در محتوا ، از این زمان آغاز شد ، تا پیش از این شعرا در دربارها مدح پادشاه می گفتند و از صلات و جوایز برخوردار می شدند . این کار دو حسن داشت اول اینکه شاعر از این راه زندگی می گذراند و دوم اینکه آثار او توسط او توسط دربار ، حفظ و منتشر می شد . محیط خارج از دربار قابلیت درک شعر را نداشت و پیچیده گویی و آرایش های لفظی که خوشایند ادبا و سلاطین بود به شاعر امکان ساده گویی نمی داد . اما به یکباره این اوضاع دگرگون شد و دلایل متعدد موچب تحول عظیم در امور مملکتی شد حضور امیر کبیر و تاسیس دارالفنون و فرستاده شدن برخی از متفکران برای تحصیل به اروپا و آشنایی با روشهای دیگر زندگی ، چشم و گوش ایران را به سوی ندیده ها و نشنیده ها گشود . کشمکش هایی که بین دربار و مردم پدید آمد ، تغییر حکومت قاجار و شکستن اقتدار شاهان ، که تا آن زمان همه کاره بودند و مصداق « الناس علی دین ملوکهم» در جامعه اجرا می شد ، همه باعث شد که ادبا از دربار نا امید شده به میان مردم بیایند اما اگر به همان سبک و سیاق قدیم باقی می ماندند نه خود در میان مردم جای داشتند و نه شعرشان طلبه ای داشت . هنگام اوج مشروطه خواهی مردم ، شعرا و نویسندگان از هر طبقه ای که بودند ، با مردم یکی شده از زبان کوچه و بازار الهام گرفتند و شعر ساختند و تمام پل هایی که به گذشته ختم می شد شکسته شد هر چند هنوز برخی از شعرا به اقتضای حال و مقام ، در وصف شاه نیز می سرودند ؛ اما آنهم یک بازی سیاسی بود برای باقی ماندن . شاعری نوگرا همچون ملک الشعرای بهار که علی رغم مردم گرایی و وطن پرستی قصاید متعددی برای رضا شاه سروده است یکی از آنهایی است که توانست هم به ادبیات خدمت کند هم حامی مردم باشد همزمان با اشعار دو پهلوی خود دل شاه را به دست آورد .
در آینده بیشتر درباره ادبیات این دوره صحبت می کنیم.
*AboutUs*>