یکی از بزرگترین معضلات حقوقی مسلمانان احکام فقهی است که بدون به روز شدن و بدون توجه به فلسفه، سالیان متمادی است که اجرا شده و در قانون گذاری ها هم لحاظ شده اند. قوانین خانواده، ارث و دیه از این نوعند. در این مجال نمی توان به همه این موارد پرداخت که بحثی طولانی می طلبد. موضوع مهریه که مبتلابه همه اقشار جامعه است و البته یقه همه را نمی گیرد، نقش مهمی در ازدواج نکردن یا ایجاد مشکلات خانوادگی دارد. هدف از قانون مهریه صیانت از حقوق زن در مواجهه با حق طلاق مرد است. مهریه در واقع پشتوانه ای است که زن به اتکای آن بتواندبا خیال راحت تری پا به زندگی مشترکی بگذارد که هر آن امکان دارد از آن بیرون رانده شود. گذشته از مسایلی که همین قانون به بار آورده، مشکل اصلی در قوانین ایران این است که مهریه به عنوان دِین، حتی بعد از مرگ زن، بر گردن مرد هست و وراث او که شامل فرزندان، پدر و مادر، عمو و دایی و جد پدری و خواهر زاده و برادر زاده می توانند این حق را طلب کنند! عاقلانه اگر نگاه کنیم می بینیم که این قانون نه ربطی به حمایت از زن دارد و نه پشتوانه او محسوب می شود. احمقانه تر این که حتی اگر زن پس از عقد و پیش از پا گذاشتن به خانه مرد فوت شود هم مهریه اش پا بر جاست! با کمی تأمل در این نوع قوانین، اشکالات قوانین فقهی و حقوقی ایران آشکار میشود و اینجاست که باید گفت آقایان هم حق دارند از قانون مهریه گلایه داشته باشند. در واقع قوانین خانواده ایران هیچ یک به نفع خانواده نیست اما با همه اینها ظلم به زنان بیشتر است زیرا قانون در زمان اجرا، حامی مردان است.
مدتی است بحث تغییر قانون مهریه از عندالمطالبه به عندالاستطاعه در مجلس داغ شده است . در سالهای پیش هم که قوانین تعیین حداکثر مبلغ برای مهریه تصویب شده بود که هر بار با بالا رفتن مبلغ سکه این مقدار هم کمتر میشود و قسطی شدن مهریه هم که امری شایع است و در واقع گرفتن مهریه امری محال است که تنها درصد کمی از زنانی که شغلشان کلاهبرداری است می توانند از این حق استفاده کنند. فارغ از این که مهریه امری شخصی است و هیچ شخص و ارگانی حق دخالت و کم و زیاد کردن آنرا ندارد. و اغلب زنان ایران حتی بعد از جدایی و یا فوت همسر هم مهریه خود را نمی گیرند یا نمی توانند بگیرند و البته قوانین مربوط به آن هم تغییری در زندگی آنها ایجاد نمی کند، سوال اینجاست که به خاطر چند تا زن شیاد اینهمه وقت برای تغییر قانون مهریه صرف می کنید؟ نمایندگان مجلس کار دیگری جز جزاندن زنها ندارند؟؟؟؟
یکی از سوالاتی که در مورد مهریه و حقوق زنان مطرح است این است که چرا همه امور مالی مثل نفقه و مهریه بر عهده مرد است ولی زنها فقط گیرنده هستند. آورده زن چیست که باید مرد یک عمر کند و خرجش را بدهد و تازه مهریه هم بر گردنش باشد؟
جواب: آقایان محترم که خیلی هاتان همان نفقه را هم نصفه و نیمه می دهید یا اصلا بیکارید و خرجتان را هم باید زنها بدهند، کارهای خانه شما را مادرو و خواهرتان یا کلفت و نوکرتان انجام می دهد؟ لباس هایتان را کی می شوید؟ بچه هایی را که نسلتان را قرار است ادامه دهند و کلی بالایشان پز می دهید کی نه ماه توی شکمش نگه داشته، برای زاییدنش از جانش مایه گذاشته، چند ماه شیر داده، یک عمر مواظبت می کند؟ در حالی که حتی حق ندارد یک حساب بانکی برایشان باز کند، اگر شما همان بچه را بکشید حق ندارد قصاص یا دیه طلب کند،حق حضانت ندارد نام فامیلش را ندارد.
آورد? زن «جان و آرامش و آسایش و اختیارو استقلال» خودش است که در خانه پدری جا می گذارد و می آید تا بشود کلفت خانه شما که هر وقت هم دلتان خواست طلاقش بدهید و از همان خانه ای که عمری نظافتش کرده بیرونش کنید و حق دیدار بچه هایش را هم نداشته باشد.
برخلاف آنچه در قانون و عقد نامه آمده زن ایرانی هیچ حقی ندارد زیرا دادگاه های ایران به نقع زن حکم نمی دهند در بهترین حالت مهریه تقسیط میشود که فایده ای به حال زن ندارد و برای هر بار گرفتنش باید راهی دادگاه شود. اما حقوق مرد عندالمطالبه است. اگر قرار باشد مهریه عندالاستطاعه شود که تشخیص استطاعت هم کار ساده ای نیست، تمکین و فرزند آوری و همه اموری که خانمها در خانه انجام می دهد باید عندالاستطاعه باشد تا ببینیم اگر زنها حاضر نباشند در خانه کار کنند، تمکین نکنند و بچه نیاورند آیا از خانه بیرونشان نمی کنید؟
من نمی دانم نامگذاری نام کوچه و خیابان بر عهده کدام نهاد است که اینطور بی دقت و غیر مسئولانه نامگذاری می کند. این را هم نمی دانم که در سطح شهر تهران در خیابان و کوچه تکراری وجود دارد اما چندین بار گرفتار این تکرار ها شده و گم و گور شده ایم و کلی فحش داده ایم به کسانی که مفهوم نامگذاری را نمی دانند و نمی فهمند فلسفه نامگذاری، تفکیک و شناخت است نه هیچ چیز دیگر. دو کوچه همنام در یک خیابان یا محله مشکلات عدیده ای را برای شهروندان به بار می آورد. اشتباه شدن بسته های پستی و سرگردانی پیک ها فقط بخشی از این مشکلات است. چند سال پیش دقیقا در زمانی که کمرمان به شدت گرفته بود و می خواستیم با اسنپ به درمانگاه برویم به دلیل مشابه بودن نام کوچه ها اشتباها به محل دیگری رفتیم و زمانی متوجه اشتباهمان شدیم که اسنپ رفته بود و مانده بودیم سرگردان. تا این که فهمیدیم کوچه دیگری هم همان حوالی به این نام است! دفعات دیگری هم از این مصائب را دیده ایم اما این بار دیگر در دل حادثه فرود آمده ایم. خانه تازه مان همنام کوچه دیگری در همین خیابان است. خیابانی که سر و تهش شش تا کوچه بیشتر نیست دو کوچه با نامهای نسبتا مشابه دارد که از قضا میان آنها فقط یک کوچه فاصله است. خسته شدیم از بس در را به روی آدمها و پست و پیک اشتباهی باز کردیم. کلافه شدیم از بس تلفنی به پستچی سرگردان توضیح دادیم که ما آنجا نیستیم و اینجاییم. نمی دانیم تا بحال کسی از این موضوع شکایت کرده یا این که همه نشسته اند به امید همدیگر. شاید هم نتیجه ای نگرفته و نشسته اند سر جایشان گمانم باید خودم امتحان کنم شاید اثری کند.
بنا به نوع شغل و زندگیمان، سالیانی است با وام های خرد و کلان آشنایی داریم و زیر و بم همه بانکها و موسسات اعتباری را درآورده ایم. از زمانی که به یاد داریم بانکها به سادگی وام نمی دادند اما ادامه مطلب...
بسیاری از توصیه های روان شناسی که به تازگی رواج یافته ابدا منطق علمی و اخلاقی ندارد. شبکه های اجتماعی عاملی برای رواج اینگونه افکار است که تکرار در تکرار است و نسخه هایی برای مردم می پیجند که عمل به آنها نه تنها شفا نمی دهد بلکه زبانبار نیز هست. یکی از روشهایی که در این توصیه ها به کار می رود مثالهای مع الفارق است یعنی مقایسه دو چیز که ربطی به هم ندارند اما در ظاهر مشابه به نظر می آیند. یکی زا توصیه هیا احمقانه ای بسیار شنیده می شود گذشت کردن در برابر کارهای زشت دیگران و عدم پیگیری آزار و اذیت آنان است با این مثالها که «اگر سگی شما را گاز بگیرد شما نباید همانطور تلافی کتید» «فکر کنید ماشین آشغال از کنار شما رد شده و شما را کثیف کرده» و... این نوع مثالها در ظاهر جالب توجه به نظر می آید اما متفکرانی که این جملات را ساخته اند توجهی به این موضوع ندارند که رفتار متقابل انسان با حیوانات و اشیاء تفاوت مهمی با رفتار با انسانها دارد. سگی که گاز می گیرد سگ است و سوء نیت ندارد اما انسانی که آزار می رساند شخصی است که تربیت نشده و آزارش در صورت عدم برخورد، ادامه خواهد یافت. قرار نیست رفتاربا آدم بی ادب، بی ادبانه باشد اما برخورد قاطع با رفتارهای ناهنجار از گسترش و ادامه این رفتارها جلوگیری می کند و نباید با این نوع مسئولیت فردی و اجتماعی را از خود سلب کنیم و بگذاریم هر کس هر بلایی خواست سرمان بیاورد و به گمان این که او در سطح ما نیست از آن ساده بگذریم. ارزش انسان در اهمیت دادن به خود و حفظ حریم شخصی و دفاع از آن است. این باور ها موجب جری شدن افرادی است که در اطراف ما و در خانه و محل کار موجبات آزار را فراهم کرده و عکس العملی نمی بینند.
برخی توصیه های روانشناسی های تازه درآمده معلوم نیست بر چه اساس و پایه ای استوار است. جملاتی چون: «خودت باش» یا« سعی می کنم خودم باشم» و «نظر دیگران مهم نیست» از جمله باورهای غلطی است که این روزها برخی آنرا دستمایه کرده اند تا خود را از قید همه چیز برهانند. افرادی که دایم از این جملات استفاده می کنند کسانی هستند که تنها خودشان و خواسته هایشان را می بینند. از همه ایراد می گیرند ولی کسی نباید از آنها ایراد بگیرد. انها خود واقعی شان را به همه نشان می دهند و خود واقعی یعنی این که من هر کاری دلم بخواهد می کنم حتی اگر به زیان دیگران باشد! چیزی که در این میان فراموش شده این است که انسان موجودی اجتماعی است و نمی تواند فقط خودش باشد. اگر قرار باشد همه ما خودمان باشیم دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و دایم باید با هم در حال جر و بحث باشم. خانمی که در متروی شلوغ روی زمین نشسته و جای چند نفر را گرفته در پاسخ اعتراض مردم می گوید: من روانشناسم و حرفهای شما برایم مثل واق واق سگ است! خانم روانشناس اگر درسش را درست خوانده بود می فهمید که نظر دیگران در جایی بی اهمیت است که به زندگی شخصی مربوط باشد نه زمانی که پای نفع و ضرر دیگران در میان است. دوستی دایما از همه کارهای دوستش ایراد می گیرد و می گوید من هر چه ناراحتم کند به زبان می آورم و هیچ چیز توی دلم نیست اما وقتی همان دوستش یکی از ایرادات او را به زبان می آورد، عصبانی می شود و حرف او را توهین قلمداد می کند. همین رفتارها نشان می دهد آنها که «خودشان هستند» نمی توانند «خود» دیگران را تحمل کنند و در واقع آدمهایی خودشیفته و خودخواهند که با تمسک به این نوع جملات کار خود را توجیه می کنند. بهتر است بدانیم اسنان برای این انسان آفریده شده که خودش نباشد و بتواند افکار خود را پنهان کند و بفهمد «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» و نباید هر چه در فکرش گذشت بگوید با هر کاری که دلش خواست انجام دهد.
سرانجام بعد از هفده سال غربت ناخواسته، به تهران بازگشتیم. تهران شاید برای زندگی آرام و بی دغدغه جای خوبی نباشد، اما به عنوان شهری زنده و پویا برای آدمهای بیش فعالی مثل من که روزگاری دائم در کتابخانه ها و مراکز فرهنگی تردد داشته مکانی دوست داشتنی است. در این سالها بزرگترین مشکل من رفت و آمدهای مکرر برای کارهای اداری و بانکی و فرهنگی بود. گر چه دورکار بودم و نیاز روزانه به رفت و آمد نداشتم، دوری راه برایم کلافه کننده بود و هیچگاه نمی توانستم با سفر یکروزه به همه کارهایم برسم که خود موجب ملال و اتلاف وقت بود. بعد از سالها تلاش سرانجام موفق شدیم با فروش به موقع خانه خودمان در مارلیک و استفاده از فرصت ارزانی نسبی خانه در تهران، خانه ای در محلی نزدیک به مرکز و دسترسی به مترو بخریم. گرچه با وجود تفاوت بسیار در متراژ خانه قدیم و جدید، درگیر و قرض و وام کمرشکن نیز شده ایم، اما می دانیم که این روزها هم می گذرد. در این چند سال ثابت کردیم که در وجود ما زن و مردی کامل و توانمند زندگی می کنند که هر یک به کار خود مشغولند و هیچگاه در نمانده ایم. البته که خدا فرموده است: «لقد خلقنا الانسان فی کبد» ما از زندگی در دنیا انتظار آرامش نداریم . همین ناهمواری هاست که زندگی را زیبا می کند.
این روزها برای فرار از یکنواختی زندگی و ایجاد تغییری جزئی در روند تکراری گذر روزها، بخشی از وقت خود را به دیدن فیلم های معروف دنیا اختصاص می دهم. حوصله ددین هر فیلمی را ندارم ابتدا خلاصه فیلم را می خوانم و اگر خوشم بیاید به تماسا می نشینم. فیلمهای تخیلی فضای یرا دوست دارم و کاری به راست و دروغش ندارم . علاقه ای که از کودکی ادامه مطلب...
*AboutUs*>