آغاز قرن دوم هجری، یکی از شهرهای نزدیک سمرقند
در آغاز قرن دوم هجری/ هشتم میلادی، سپاه اسلام همچنان درگیر فتح سرزمینهای شرقی ایران بود و به ویژه در سرزمین باستانی سُغد با مقاومت شدیدی روبهرو شد. این سرزمین، در شرق ایران زمین قرار داشت و شهرهای سمرقند و بخارا مراکز اصلی آن بودند. سغد در آن هنگام که مورد حمله اعراب قرار گرفت برای حدود دو هزار سال مرکز نگهبانی از راه ابریشم و ترویج آیینهای ایرانی در چین و ماچین بود و گرانیگاه فرهنگ ایرانی محسوب میشد. سغد و خوارزم و بلخ و سرزمینهای پیرامون آن در دوران اسلامی در قالب خراسان بزرگ با هم ادغام شد. این سرزمین که از طبرستان باستانی تا مرزهای ترکمنستان و ازبکستان امروزین کشیده شده است، همان جایی بود که در زمان حمله اسکندر به هخامنشیان بیشترین مقاومت را از خود نشان داد، و در زمان قیام ابومسلم خراسانی نیز نطفه خیزش ایرانیان برای راندن امویان در همینجا بسته شد. نخستین شاعران بزرگ فارسی زبان- رودکی و شهید بلخی و فردوسی و … در این سرزمین زاده شدند، و اساطیری- مانند داستان رستم- را به نظم درآوردند که به ویژه در این قلمرو رواج داشت. در آغاز قرن دوم هجری، زمانی که آخرین جنگاوران سغدی در برابر اعراب مقاومت میکردند، مجموعهای از اسناد در جایی به نام کوه مغ در قلعهای پنهان شد، که پس از هزار و دویست سال در قرن گذشته کشف شد. از میان این متون، طولانیتر از همه سند ازدواجی است که به خوبی گویای تمدن ایرانیان کهن و نوع روابط میان زن و مرد در ایران شرقی باستان است. برابری حقوق زن و مرد، و آزادی روشن و دادگرانه میان این دو شریک زندگی به همراه ذکر شرط و شروطی که آشکارا برای حفظ این آزادی تدوین شده، چنان صریح در متن سند آمده که ما را از شرح اضافی بینیاز میسازد. در اینجا متن سند ازدواج را با کمی ویرایش میخوانید:
به تاریخ دهمین سال سلطنت شاه ترخون، در ماه مسواویچ (دیماه)، در آسمان روچ (آسمان روز) اوتکین ملقب به نیدن دختری به نام دغدغونچه ملقب به چته دختر ویوس را که تحت قیمومیت چیر فرزند و خزنک پادشاه نوکت است، خواستگاری کرد و او را به زنی گرفت. چیر، این زن تحت قیمومیت خود را بر اساس قانون و با شرایط زیر به عقد او درآورد: بگذار اوتکین، چته را همچون همسری محبوب و محترم داشته باشد. به او خوراک و پوشاک، و تزئینات بدهد. او را با احترام و محبت در خانه خود به عنوان همسری با حقوق کامل نگهداری نماید. همانطور که یک مرد شریف یک زن شریف را همسر خود میسازد و چته نیز اوتکین را همچون شوهر محبوب و محترم بدارد. او باید مواظب رفاه و سعادت او باشد چون که زن شریف را مرد شریف شوهر است.
در آینده چنانکه اوتکین بدون اجازه چته، زن، کنیز یا خانم دیگری را بدون رضایت چته به خانه بیاورد. پس اوتکین شوهر باید به همسرش چته مبلغ سی درهم دینار سالم و خالص بپردازد. بعد از آن بگذار که این زن را نه به عنوان همسر و نه همچون کنیز نپذیرد و (چته) او را از نزدش براند. در آتیه چنانچه اوتکین تصمیم بگیرد که این چته را همچون زوجه دیگر نداشته باشد، در آن صورت بگذار که او را با خوراک، با کالا، و اثاثیه با خود گرفتهام و مبلغ دریافتیاش بدون هیچگونه تعهد آزاد کند و او را در قبال زوجهاش هیچگونه تعهد دیگری نخواهد بود و او به پرداخت هیچ چیز دیگری متعهد نمیگردد. سپس او میتواند با همان زنی که مورد نظرش است ازدواج کند. همچنین اگر چته تصمیم بگیرد که دیگر همسر اوتکین نباشد، پس بگذار که او را ترک نماید. در آن صورت بگذار او پوشاک قابل استفاده، تزئینات و کالایی را که از اوتکین به او تعلق میگیرد، از شوهرش نگیرد. اما اموال خصوصی و دارایی استحقاقیاش را بگذار با خودش ببرد. و او را در قبال شوهرش دیگر هیچ گونه تعهدی نخواهد بود و دیگر مدیون به هیچگونه پرداختی هم نخواهد بود. بعد از آن او حق دارد با هر مرد دیگری که دلش بخواهد ازدواج کند.
اگر اوتکین مرتکب گناه یا اعمال زشت (جرمی) گردد خودش مسئول خواهد بود و بگذار خودش (جریمه) را بپردازد. چنانچه او به جهت غلام یا غلام بدهکار یا اسیر به دست کسی گرفتار گردد یا تحت حمایت کسی برود (به موالی بپیوندد)، در آن صورت چته و فرزندان او بدون هیچ تعهدی باید آزاد باشند. اما اگر چته مرتکب گناهی با رفتار زشتی (جرمی) گردید بگذار خود او مسئول باشد. چنانچه او به حیث کنیز یا غلام بدهکار یا اسیر به دست کسی گرفتار گردید یا تحت حمایت کسی رفت، در آن صورت باید اوتکین به همراه فرزندانش بدون هیچگونه قید و شرطی آزاد باشند. به این ترتیب یکی مسئول گناه و رفتار زشت دیگری نخواهد بود. سند عقد ازدواج حاضر در محل قوانین در حضور وخغوکان فرزند ورخنان منعقد گردید و اشخاص زیر حاضر بودند: سکاتچ فرزند شیشچ، چخرین فرزند رامچ، شاو فرزند ماخک، راقم سند رامتیش فرزند وغشفرن.
مراسم عزاداری محرم در هر دوره ای مراسم خاص خود را داشته و در هر دوره به نحوی برگزار می شده است اما رکن مشترک همه اینها گریه و زاری و مصیبت خوانی است . مراسمی که از طرف شاهان و بزرگان بر پا می شود معمولا سرمشق دیگران قرار می گیرد و باب روز می شود . در زمان قاجار همچون دیگر ازمنه مراسم عزاداری از طرف دربار برگزار می شد در دوره ناصری که روزنامه ای از طرف حکومت به نام وقایع اتفاقیه چاپ می شد گزارش این مراسم اورده شده است . در این گزارش نشان داده شده که در ان زمان نیز تکیه معمول بوده است و تکایا را با شال ترمه تزئین کرده چراغانی می کردند :
"روزنامه وقایع اتفاقیه بتاریخ یوم پنج شنبه نهم محرم الحرام مطابق سال اودئیل 1270 نمره چهل و یک منطبعه دارالخلافه تهران
اخبار داخله ممالک محروسه پادشاهی
در روز هفتم این ماه اعلیحضرت قوی شوکت پادشاهی به تکیه میدان ارک تشریف فرما شده و از انجا به عمارت اندرونی مؤتمن السلطان نظام الملک تشریف بردند و نهار را در انجا میل فرموده به تکیه دولت تشریف فرما شدند . این ایام که ایام تعزیه داری جناب سید الشهدا علیه السلام است در تکیه دولت تعزیه داری به طور شایسته برپا شده جمیع اطاقهای تحتانی و فوقانی انرا از شال ترمه و بلور الات مردنگی و غیره زینت داده اند و بسیاربا شکوه و خوب بسته شده و چهار طالار تکیه را از اسباب چراغ و بلور الات مملو کرده به طور خوب بسته اند و شبها که چراغ ها را روشن می کنند تکیه مزبور یک نوع شکوه دیگر دارد . اعلیحضرت پادشاهی هر روز به تکیه تشریف می اورند و همچنین در این ایام عاشورا و هنگام تعزیه داری جناب سید الشهدا علیه الاف و التحیه والثنا عموم خلق دارالخلافه طهران از وضیع و شریف جمیعا در تکایا و مساجد به تعزیه داری و روضه خوانی و حصول دعاگویی به جهت ذات اقدس همایون پادشاه مشغول می باشند و جمیع تکایا را با زینت تمام اراسته اند و چنانچه معمول و متداول این دولت علیه است روزها و شبها را خلق از کوچک و بزرگ مشغول تعزیه داری جناب سید الشهدا علیه السلام می باشند ."
از جمله در نمره 142 نوشته است :
"تکیه دولت که حسب الامر دیوان همه ساله بسته می شود در جمیع ممالک اینطور تکیه نیست و باین زینت بسته نشده از جمله زینت او یکی اسباب چراغ انجاست که در هر شبی زیاده از پنجهزار چراغ در میان لاله و مردنگی و چهل چراغ در انجا سوخته می شود و در این ایام دهه عاشورا به قانونی که معمول و متداول این دولت علیه است در اکثر تکایا و مساجد مردم شب و روز مشغول تعزیه داری جناب ابا عبدالله الحسین علیه السلام بودند خصوصا در روز عاشورا که از جمیع محلات دسته و علم و شبیه خوانها به تکیه دولت امده و از ازدحام و جمعیت تعزیه داران رقت غریبی شده و جمیع مردم از اعالی و ادانی مشغول تعزیه داری گردیدند و اعلیحضرت پادشاهی به تکیه دولت تشریف فرما گردیده و دسته جات تعزیه داران چال حصار و عود لاجان و سایر محلات با نظم و ترتیب به حضور مبارک امدند و به غیر از صدای گریه و تعزیه داری دیگر از کسی صدا بلند نمی شد و چنانچه در ازمنه سابقه در این اوقات تعزیه داری بعضی الوات و اشرار مرتکب دعوا و شرارت می شدند بحمدالله در ان دوران امنیت اقتران از اتهامات اولیای دولت علیه این قاعده به کلی متروک گردیده است و به سبب مستحفظ و نظام قراولخانها و سعی کلانتر و کدخدایان الواط و اشرار را به هیچ وجه مجال هرزگی و شرارت نشده و همه مردم به مراسم تعزیه داری و حصول دعاگویی به جهت ذات اقدس پادشاهی مشغول بودند ."
همچنین از خواندن این سطور معلوم می شود در ان دوران نیز در ایام محرم از بزهکاری ها کاسته شده بیشتر اشرار هم به جای شرارت به عزاداری می پرداخته اند که البته در این روزنامه درباری تبلیغاتی هم برای حکومت خود دارد که نمونه دیگری از ان در اینجا ذکر می گردد :
"چون در ایام دهه عاشورا مردم در راه جناب سبدالشهدا به فقرا و ضعفا و مساکین اطعام و احسان می کنند غالبا در این ایام اجناس ماکولات ترقی به هم رسانده و گران می شد ولکن امسالبه سبب فراوانی اذوقه و حصول امنیت هر چیزی کمال وفور و ارزانی را داشت ."
شیخ محمود شبستری از جرگه اصفیای جلیل بوده و شیفته پری بیکری از اقربای کمالالدین اسماعیل. چون ملامتش کردند در جواب این رباعی فرمود:
جز آتش عشق در دلم سوز مباد |
|
جز عارض آن شمع دل افروز مباد |
روز که دلم شاد نباشد به غمش |
|
در گردش ایام من آنروز مباد |
معروف است که محمدشاه قاجار روزی از حاجمیرزا آقاسی پرسید این حوض که جلو عمارت تخت مرمر واقع شده گنجایش چند کاسه آب را دارد. حاجمیرزا آقاسی هرچه فکر کرد جوابی نیافت ناچار گفت قربان من سواد کافی ندارم این موضوع را بهتر است از آخوندها که اطلاع کافی دارند سؤال کنید. شاه امر کرد یک آخوند مطلعی آوردند سؤال خود را با وی تکرار کرد آخوند جواب داد قربان تا کاسه ثلث حوض باشد سه کاسه و اگر به اندازة مربع حوض باشد چهار کاسه… شاه گفت بس است بقیه را فهمیدم و امر کرد به او انعامی دادند و روانهاش کردند.
گویند مریدی پیش علامه حلی رفت و گفت که شنیدةام شما گاهگاهی بر روی آب راه میروید علامه گفت برو از این مؤذن مدرسه بپرس تا جوابت را بدهد. مرید رفت و از مؤذن سؤال کرد. گفت بابا این حرفها چیه، علامه یکبار افتاد تو همین حوض مدرسه که اگر من نرسیده بودم و او را نجات نداده بودم الان میبایست مریدها به سر قبرش فاتحه بخوانند.
حکومت سعدی در شیراز
معروف است که در زمان نخستوزیری آقای ساعد در شیراز وقایعی اتفاق افتاد که مجبور شدند در آنجا حکومت نظامی اعلام نمایند ولی مردم از این امر خیلی ناراضی بودند. وقتی خبر نارضایتی شیرازیها به آقای ساعد رسید اظهار داشت شیرازها حق دارند ناراضی باشند شما میخواهید در سرزمین سعدی و حافظ حکومت نظامی گنجوی اعلام نمایید. بالافاصله تلگراف کنید در آنجا حکومت سعدی تشکیل گردد تا شیرازیها که با آثار او آشناترند راضی شوند.
در میان اثار مکتوب،سفرنامه ها به خاطر نشان دادن چشم اندازی از جوامع دیگر ونقل مسائل سیاسی اجتماعی آن جوامع و آشنا کردن خواننده با دنیایی ناشناخته حائز اهمیت فراوان هستند .در عصر قاجاری سفرنامه های فراوانی نوشته شد که هر یک در جای خود دارای ارزش و اهمیت است از میان سفرنامه های ایرانی ، سفرنامه های زیارتی جایگاه ویژه ای دارد؛زیرا علاوه بر نشان دادن مسایل جغرافیایی و تاریخی و فرهنگ و اجتماعیات ، در مورد مسایل مذهبی و شرح مکان های زیارتی مورد توجه ایرانیان مثل سفر حج و عتبات و نحوه انجام این فرائض نیز اطلاعاتی به خواننده می دهند .سفرنامه حاجیه علویه خانم کرمانی یکی از این سفرنامه هاست که از نظر مذهبی و تاریخی دارای اهمیت است و نکات جالبی درباره نحوه حج گزاری و همچنین اوضاع دربار ناصری ارائه می دهد .
مهمترین قسمت این سفرنامه مربوط به اوضاع دربار ناصری است که حاوی نکاتی حائز اهمیت است .نویسنده هنگامی که به تهران میرسد در تهران اقامت میکند و به کرمان نمیرود. بیشترین حجم این کتاب مربوط به این دوران یکسال و نیمه است. حدود 87 صفحه یعنی نزدیک به نیمی از سفرنامه به این بخش اختصاص دارد فضای حاکم بر این بخش از سفرنامه، شادی و سرور است.
این قسمت از سفرنامه شامل شرح میهمانی هایی است که نویسنده رفته و رجالی که از او دعوت کردهاند و همچنین، اوضاع دربار ناصرالدینشاه، عروسیها، تعزیهها، عزاها، رفتار شاه با زنها، زنها و دخترهای شاه، مشغولیات درباریان.
بیشترین مطالب این بخش هم مربوط به عقد و عروسی و مراسمهای آن است. نویسنده در این مدت کارهای عقد و عروسی دخترهای قوم و خویش و درباریان و حتی دختر ناصرالدینشاه را سر و سامان میدهد.به طوری که خود میگوید او را چنان قبول دارند که بی او هیچ کار نمیکنند. دست او را سبک دانسته برای بریدن پارچهها او را میخواهند، دوخت و دوز رخت و چادر عروسی را او باید بکند. جهاز عروس را باید مهیا کند چه آن چیزهایی که از بازار میخرند و چه اسبابی که باید دوخته شود. یکی از این مراسم عروسی تاجالسلطنه دختر نه ساله ناصرالدین شاه است که خیلی دقیق و زیبا نقل کرده، در مراسم نامزدی و عقدکنان او، نویسنده حضور دارد و همه کاره است. زنان دربار به او احترام میگذارند حتی آرایش عروس را هم او بر عهده دارد.
در تهران بیشتر اوقات منزل غلامحسینخان، پسر ابراهیمخان ظهیرالدوله است که دخترش یکی از زنان ناصرالدینشاه است که به واسطه همین دختر، نویسنده ما به دربار راه دارد. در طول اقامت وی در تهران رجال معروف عصر مانند حشمتالدوله، عزیزالدوله و… او را دعوت کرده نهایت احترام را به جای میآورند و مصر به ماندن او در منزل خود هستند. نویسنده گرچه از الطاف ایشان سپاسگزار است اما گاهی هم اظهار ملال کرده و میگوید:
«از وقتی که من آدم یک کار خودشان نمیکنند، همه را واگذاردند به بنده، یک دقیقه آسودگی ندارم. میگویند ما بلد نیستیم کاری بکنیم حالا خدا خواسته چنین مادری برای ما رسانده، اگر یک چادر نماز چیت میخواهند ببرند تا من نباشم نمیبرند. حضرت والا هم تمام کارهاشان را گردن من گذاردند. بینی [و] بینالله خسته شدم»
اطلاعاتی که از بازار و قیمت اجناس میدهد نیز قابل توجه و جالب است او که مجبور است برای خرید اسباب جهاز چند عروسی که در مدت اقامت او، نامزد و عقد شدهاند، به بازارهای دوری که او را خسته میکند برود، اقلام خریده شده را با قیمت تمام شده نقل میکند که از نظر تاریخی اهمیت دارد:
«رفتیم دکان یک ارمنی دیگر، اسباب ورشو خریدیم. مقوه سنی [سینی] خریدیم جفتی چهل تومان، آئینه خریدیم جفتی چهل تومان، امروز هم به این طور معطل شدیم عصری رفتم اندران»
از ویژگیهای جالب نثر و زبان نویسنده کاربرد بعضی لغات به غلط است که یا در لفظ آن موقع معمول بوده یا او نتوانسته درست تلفظ کند چنانکه، اندرون را اندران، ختنهسوران را ختنهسیران و گلابتون را گلابتان نوشته و چنه به جای چانه، شباش به جای شاد باش و این غیر از اغلاط املایی است که در سراسر سفرنامه، دیده میشود.
از جمله اطلاعاتی که از دربار ناصری در این قسمت میبینیم مشغولیات شاه و دربار است. وی ابتدا از دیدن آنهمه زن در دربار ناصری تعجب کرده. حدود هشتاد زن که همه بزک کرده زرد و سرخ و سبز، همهرنگ با چارقد دنبال شاه میافتند. وی ضمن توصیف قصر و خوابگاه شاهی، توضیح میدهد که: «زنها هم همه توی این اطاقها پایین و بالا منزل دارند. بعضیها حیاط خارج دارند».
همچنین از انیسالدوله به عنوان زن مقرب شاه نام میبرد که حتماً باید موقع غذا خوردن شاه حاضر باشد. به طوری که نویسنده میگوید، هر شب در دربار بساط سرگرمی هست حالا این سرگرمی یا مطرب و بازیگر است و یا تعزیه و روضهخوانی که همه اسباب سرگرمی شاه برای دیدن زنها و پسند کردن دخترها است. در این قسمت از سفرنامه، نویسنده بر خلاف زمانی که در سفر مکه و عتبات بود، همه چیز را وصف میکند و هر چیز زیبایی را توضیح میدهد از قبیل جواهرات و تزئینات قصر و حیاط و اندازه هر چیزی را به تفصیل بیان میکند چنانکه یک شب چراغان را اینگونه توصیف میکند:
«یک شب هم در نارنجستان چراغان بود. قرق کردند رفتیم چه نارنجستان. یک جایی ساختند عرض شش زرع هفت زرع، وسط این نهر آبی که متصل میرود. اول که داخل میشوی، یک حوض بلوری است که آب میآید از سرش میریزد و در نهر جاری میشود. طولش را چه عرض کنم چقدر است. در میان این نهر، هر یک زرع، یک فواره آب میآید. وسط اینها یک جار گذاشته. دو طرف نهر درخت نارنج، مرکبات جوربهجور، پر از بار، درختهای بلند، چراغهای جوربهجور، الوان، با اینها آویزان کردند…»
مراسم تعزیه دربار را هم با وضع جالبی توصیف میکند. بعد از آنکه افراد تعزیهچی را با وسایل و شتر و قاطرشان وصف میکند، میگوید چون چند روزی که در اندرون است خاطراتش را نمینویسد، وقتی میآید خانه، درست یادش نمیماند که تفصیل همه چیز را بگوید با اینحال خیلی از مطالب را بیان کرده بویژه احوال ناصرالدینشاه و کارهای او را به خوبی بیان میکند:
«شب یا روز که شاه تعزیه مینشیند، دو سه دفعه برمیخیزد، دوره توی بالاخانههای زنها میآید. قدری شوخی میکند. تقلید تعزیهها را بیرون میآورد، باز میرود».
یکی از کارهای جالبی که در آن زمان انجام میدادند دعوتنامههای جشن و عروسی بوده است که تمام را باید با خط خود مینوشتند و برای دوستان و آشنایان فرستادند، یکی از کارهایی که در این زمان بر عهده نویسنده گذاشته میشد، همین نوشتن دعوتنامههاست:
«حضرت والا فرمودند بنشینید کاغذ بنویسید. مردم را وعده بخواهید… شصت هفتاد کاغذ نوشتیم تا عصری گرفتار کاغذ بودیم».
پختن شیرینی هم یکی از کارهایی است که این شخص برای عقد و عروسی به عهده دارد. شرح کارهایی که برای بردن عروسی و مراسم عقد انجام میدهند رسوم اجتماعی آن دوره را خیلی خوب تصویر کرده است.
مراسم عزاداری دربار در دهههای محرم نیز از جمله مواردی است که نویسنده در آن حضور دارد. روضهخوانی در میان رجال آن زمان و خود دربار رواج دارد که نویسنده شرح مفصلی از آن ارائه میدهد. از جمله ساختن علم و بیدق و چشم و همچشمی برای بهتر بودن از دیگری و همچنین توضیح میدهد که هر دههای یکی از زنان شاه روضه میگیرد.
«امروز که دوشنبه سوم ماه است. هر کس بچه دارد، علمی نذر دارد، امروز همه مشغول علم درست کردن هستند. ما هم مشغول علم عضدالسلطنه هستیم سعی میکنیم که مال ما بهتر شود».
در سرتاسر دوره قاجاریه نامی از زن و حقوق و ازادی زن نیست و هر چند به کنایه ذکری از این مقوله نمی رود .
سفرهای کوتاه ناصر الدین شاه به فرنگ و تحولات نسبی که در نتیجه اشنایی شاه و رجال ایران به اوضاع اروپا در کشور پدید امد ، هیچگونه تغییری در سرنوشت زن ایرانی به وجود نیاورد و قیود مذهبی و شرایط اجتماعی همچنان به زن اجازه نداد که نه تنها در بیرون از خانه بلکه در چهاردیواری خانه خود از حقوق و ازادی برخوردارگردد.
میرزا حسین خان عدالت از مردان ازادیخواه اذربایجان که سال ها در بیرون کشور گذرانده بود در شماره 4 روزنامه صحبت که به سال 1327 به زبان اذربایجانی در تبریز دایر کرده بود فمقاله ای نوشت که در ان از رفع حجاب زنان و بهبود وضع انان سخن گفت . این مقاله خشم روحانیان و مردم را برانگیخت و روزنامه اش توقیف و نویسنده به حبس و جریمه محکوم گردید .
در این اوقات به تعلیم و تربیت زنان نیز اهمیت داده نمی شد اما همین که مدارس دخترانه باز شد چاقچور و روبنده یکی پس از دیگری از میان رفت و تنها چادر و پیچه بر جای ماند که زنان با ان تنها نیمی از صورت خود را پوشیده می داشتند .
تاریخ نویسان از شرکت زنان در شورش های مشروطیت ایران و دلیری های انان در راه ازادی سخن ها گفته اند . در نهضت مشروطه ایران زنان ایرانی نیز پای در میان داشتند . در یکی از زد و خورد های بین اردوی انقلابی معروف ستارخان با لشگریان شاه در میان کشته شدگان انقلابیون ، جنازه بیست زن مشروطه خواه در لباس مردانه پیدا شده است .
بعد از عهد مشروطیت نخستین کسی که موضوع حقوق زنان را پیش کشید دهخدا نویسنده روزنامه صور اصرافیل بود . او در مقالات چرند و پرند در چند جا به این مطلب پرداخت و مسأله ازدواج های اجباری و نابهنگام ظلم و استبداد پدر و مادر و شوهر ، تعدد زوجات و خرافات و تعصبات زنانه را با لحن طنز و طعن مورد بحث و انتقاد قرار داد .
همچنین در ان زمان سید اشرف الدین گیلانی مدیر روزنامه نسیم شمال بعضی اشعار خود را به تربیت و حقوق زنان و دختران ایراین اختصاص داد .
روزنامه ملا نصرالدین در قفقاز نیز در صفحات خود جایگاه شایسته ای برای مسأله زن و زنان شرق باز کرد که به روشن کردن افکا و ادامه این بحث در جراید و مطبوعات ایران کمک مؤثری نمود .
تاریخ تمام ملل سراسر پر از وقایعی است که نه می تواان گفت دروغ است و نه به راستی ان شهادت داد . تاریخ ما ایرانیان نیز استثنا نیست . هر مورخی و کاتبی انطور که خود خواسته به ماجرا نگریسته و از زاویه دید خود نوشته است و غیر از این هم نمی تواند باشد . هر کس چیزی را باور دارد که می داند ؛ اما در این میان نفع و ضرر شخصی نیز در میان است و مورخینی هستند که به دلایل مختلف به حقیقت پشت کرده انچه خود یا دیگران دوست دارند می نویسند .به نظر می اید درست ترین تاریخ را باید نزدیکترین افراد به عمق واقعه نوشته باشند؛ اما از کجا بدانیم انها هم گرفتار توطئه ای نبوده اند و یا قلم ازادی داشته اند . این مقدمه چینی برای ان بود که مطلبی از یک کتاب تاریخ نوشته «معیر الممالک» نقل کنم . نام کتاب « یادداشت های خصوصی از زندگی ناصرالدین شاه » است . نویسنده هم در دستگاه شاه و دربار است و از همه چیز با خبر . نوشته های کتاب بسیار جالب و تازه است .مطلبی که از همه جالب تر است قضیه تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی است که همه خوانده اند و می دانند ؛ اما در این کتاب چیز تازه ای نوشته و پرده از رازی بزرگ برداشته است و به قول شهریار « شیو? تازه ای از مبتذلی ساخته است ». اگر این مطلب راست باشد معلوم می شود که علمای بزرگ تا چه حد اسیر دست شاهان بوده اند و حتی فتاوایشان را هم به امر انها صادر می کرده اند ودر این میان این مردم ساده و بدبختندکه با زود باوری خود به بدبختی خود دامن می زنند . الله اعلم
سر تحریم دخانیات
چندی پس از انکه ناصرالدین شاه امتیاز دخانیات را به دولت انگلیس واگذار کرد ،دولت روس نیز خواستار امتیازی شد . شاه دانست که قافیه را باخته است و این کار تسلسل خواهد یافت مدتی جواب دولت روس را با امروز و فردا گذراند تا انکه چاره ای اندیشید و انرا به کار بست . علاو الدوله را در خلوت فراخواند و او را گفت فردا در حضور دربایان بسیار برای رفتن به عتبات و تعمیر مقبره پدرت از من اجازه بخواه . من از اجازه ابا خواهم ورزید ولی تو از عجز و اصرار دست برندار تا انکه از روی بیمیلی مرخصت کنم . انگاه بی درنگ چنانکه کسی اگاه نشود خدمت میرزای شیرازی بشتاب و سلامم را به وی رسانده بگو. من در دادن امتیاز دخانیات مرتکب اشتباهی بزرگ شده ام و برای باز ستاندن ان چاره ای جز تحریم دخانیات به حکم شما باقی نیست . باید در این باره با من به مکاتبه پرداخته میرزا حسن اشتیانی را نیز از ماجرا اگاه سازید . علاءالدوله نقشه شاه را به موقع اجرا گذارد و میرزای شیرازی که حق را به جانب شاه دید به دستور وی عمل کرد سر مکاتبه میان شاه و میرزای شیرازی و میرزای اشتیانی باز شد . دیری نگذشت که به عنوان دیگر علمای عصر نیز تلگرافهای پی در پی رسید و از هر گوشه و کنار نغمه ها برخاست . در مردم هیجانی پدید امد و جملگی از روی میل و رغبت استعمال دخانیات را ترک گفتند ...هر دقیقه جسارت شورشیان زیاده گشت تا انجا که فریاد کردند با این وضع ما شاه را نمی خواهیم . شاه به وسیله نایب السلطنه پیامی به مردم فرستاد ولی مفید نیفتاد و مردم به ارک حمله ور شدند ...همینکه فشار مردم در ارک از اندازه به در شد به حکم اقا بالا خان سردار افخم گارد مخصوص دست به شلیک زد با انکه تیرها به هوا انداخته می شد، گلوله ای راست بر سینه یک تن اجل رسیده امد که بالای نقاره خانه به تماشا رفته بود و فردا نقاره چیان جسدش را غرقه در خون یافته کوتاه اینکه چون جمعیت چنین دید ارک را ترک گفت و شاه وقت را غنیمت شمرده با سفارت انگلیس وارد مذاکره شد و گفت جان و سلطنتم در خطر است و کار به دست مذهب و ملت افتاده و رشته از دست من به در رفته . انگلیسی ها نیز ناگزیر امتیاز را لغو کرده به سه میلیون و نیم تومان مطالبه خسارت اکتفا ورزیدند .
وقایع دوره قاجاریه به ویژه اتفاقات داخل دربار شاهان این دوره بسیار شیرین و جالب توجه است. کتابهای زیادی به صورت سفرنامه ، یادداشت ،تاریخ نگاری و ...از این دوره به جا مانده که بسیاری از آنها تألیف درباریان و افراد نزدیک به آنهاست از این رو دارای ارزش تاریخی زیادی است . دوست علی خان معیر الممالک یکی از این افراد است که کتابی به نام "یادداشت های از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه "دارد . این کتاب به وقایع دوران ناصرالدین شاه ، رفتار وی با همسران و درباریان ، اهل حرم ، دول خارجی و ..می پردازد و رازهایی سربسته را افشا می کند که کمترکسی از آنها اطلاع دارد. مطلب زیر مربوط می شود به امر شاه مبنی بر ساخت امامزاده ای تقلبی ظاهرا برای دلخوشی زنان دربار :
افسانه چنار عباسعلی
یکی از خدمتکاران اندرون مرتکب خلافی شده و از آنجا که دانست مورد خشم و بازخواست خانم خود قرار خواهد گرفت شبانگاه فرار کرده در حضرت عبدالعظیم بست نشست . چون این خبر به گوش شاه رسید سخت به رقت امد و به بانوی کنیز فراری گفت تا از تقصیر وی درگذرد .آنگاه برای آنکه اهل اندرون ملجأ و مأمنی نزدیکتر داشته باشند و هنگام ضرورت بدان پناه برند در نهان به یکی از گیس سپیدان حرم دستور داد تا آواز دهد خواب نما شده و به وی گفته اند در پای چنار کهن سال گشن شاخی که کنار مظهر قنات "مهر گرد"در اندرون واقع است امامزاده ای به نام عباسعلی مدفون است .گیس سفید گفته شاه را به کار بست و این خبر در اندرون انتشار یافت . اهل حرم شادی ها کردند و از شاه خواستند تا نرده ای دور درخت کشیده شود . شاه به نصب نرده امر کرد و آنرا به رنگ سبز اندود کردند .از آن پس درخت مزبور به چنار عباسعلی معروف شد . زیارتنامه ای مخصوص به تنه آن آویختند و اطرافش شمع های نقره کوبیده هر شب شمع ها در آن افروختند . رفته رفته چنار مزبور اهمیتی به سزا یافت و بستی محکم شد . اهل اندرون نذور خود را از قبیل حلوا و غیره در پای آن می پختند و بر تنه اش دخیل ها می بستند بدین گونه برای نیازمندان حرمسرا نقطه توجهی و پناهگاهی نزدیک بوجود آمد .(یادداشته هایی از زندگی خصوصی ناصر الدین شاه ، دوست علی خان معیر الممالک ، نشر تاریخ ایران ، چاپ سوم، 1372 ص 28)
*AboutUs*>