تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچپد ، به حنا ها به افراها.
و هنوز ما در کشت در کف داس.
ما ماندیم تا رشته شب از گرد چپر ها واشد فردا شد .
روز آمد و رفت .
تاریکی پیچک وار ، به چپر ها پیچید ، به حنا ها به افراها.
و هنوز یک خوشه کشت، در خور چیدن نه.یاد رسیدن نه.
و هزاران روز و هزاران بار.
تاریکی پیچک وار ، به چپرها پیچید ، به حناها به افراها.
پایان شبی، ما در خواب ، یک خوشه رسید ، مرغی چید .
آواز پرش بیداری ما.
(هشت کتاب ، 246)
*AboutUs*>