هر صناعت که تعلق به تفکر دارد دارد صاحب صناعت باید که فارغ دل و مرفه باشد که اگر به خلاف این بود سهام فکر او متلاشی شود و بر هدف صواب به جمع نیاید، زیرا که جز به جمیعت خاطر به چنان کلمات باز نتواند خورد. آوردهاند که یکی از دبیران خلفا، بنیعباس- رضیالله عنهم- به والی مصر نامه مینوشت و خاطر جمع کرده بود و در بحر فکرت غرق شده و این سخن میپرداخت چون در ثمین و ماء معین، ناگاه کنیزکش درآمد و گفت:«آرد نماند» دبیر چنان شوریده طبع و پریشان خاطر گشت که آن سیاقت سخن از دست بداد و بدان صفت منفعل شد که در نامه بنوشت که «آرد نماند». چنانکه آن نامه را تمام کرد و پیش خلیفه فرستاد و از این کلمه که نوشته بود هیچ خبر نداشت. چون نامه به خلیفه رسید و مطالعه کرد چون بدان کلمه رسید حیران فرو ماند و خاطرش آنرا بر هیچ حمل نتوانست کرد که سخت بیگانه بود. کس فرستاد و دبیر را بخواند و آن حال از او باز پرسید. دبیر خجل گشت و به راستی آن واقعه را در میان نهاد. خلیفه عظیم عجب داشت و گفت:«اول این نامه را بر آخر آن چندان فضیلت و رجحان است که «قل هو الله احد» را بر «تبت یدا ابیلهب». دریغ باشد خاطر شما بلغا را بدست غوغاء مایحتاج باز دادن. و اسباب ترفیه او چنان فرمود که امثال آن کلمه دیگر هرگز به غور گوش او فرو نشد، لاجرم آنچنان گشت که معانی دوکون در دو لفظ جمع کردی.
این نوشته نظامی عروضی نشان از اهمیت شغل نویسندگی در نزد حکام ان دوره دارد که اگر کمی از آن حسن نظر، در این دوره وجود می داشت شاید بسیاری از نویسندگان و منتقدین به جای روی اوردن به نوشته های بی فایده بازاری به محتوای نوشته و تاثیر ان توجه می کردند. گرچه در این روزگار نیز جوایزی برای تشویق نویسندگان و منتقدین در نظر گرفته شده اما صرف نظر از جهت گیری های سیاسی باز هم این جوایز که نسیب افراد معدودی می شود گره گشای مشکلات نیست . نداشتن حقوق ثابت ، بیمه درمانی و آینده نامعلوم ، اهل قلم را از صرف وقت دائم در این حوزه باز می دارد و اگر موجب قطع رابطه نویسنده با قلم نشود حتما موجب ارائه دادن کارهای سفارشی می گردد که ارزش نوشته و نویسنده را پایین می اورد و این مساله ای است که مسئولان توجه کافی به ان نداشته اند .
*AboutUs*>