به گزارش لنگرنیوز، در بیست بهمن 1333 در آنسرمحله ی لنگرود چشم به جهان گشود .کلاس نهم دبیرستان ازدواج کرد و به تهران رفت و تا کلاس یازدهم متفرقه درس خواند.
بعد از تغییر روش آموزش، سال چهارم نظری را مجدد ادامه داد و درسال 64 موفق به اخد دیپلم شد. کارشناسی تخصصی ادبیات کودک و نوجوان را در سال 86 دریافت کرد.بنا به پیشنهاد همسایه ها و دوستان در آریاشهر شمالی موئسسه ی « علم و هنر »را برگزار کرد.
دو دخترش قبل از سال 1364 و پسرش نیز سال 1365 به دنیا آمدند.
از کودکی عادت به نوشتن داشت و نوجوانی خود را با داستان نویسی گذراند و دوستانش نیز در این مسیر کمکش می کردند.
به گفته وی، تشویق های مادربزگش را از یاد نمیبرد و البته مادر و معلم مدرسه نیز از دیگر همراهان وی بودند.
در سال پنجم دبستان نمایش نامه ای به نویسندگی وی در مدرسه مهر اجرا شد که توانست اولین جایزه در حوزه نویسندگی را در خردسالی اخذ کند.
کارخانه ی چوب بری پدر و تعداد برادر و خواهر زیاد با تفکرات مختلف انگیزه نوشتنش را تشدید می کرد . نقاشی می کشید، توصیف و تفسیر در نوشتن و تصویر از طبیعت بکر گیلان ساعات خارج از مدرسه اش را پر می کرد .
تاکنون دوازده کتاب از وی به چاپ رسیده است و در حال حاظر(سال 1393) چهار رمان و یک مجموعه داستان در دست چاپ دارد و در حال نوشتن یک رمان نیز میباشد.
قالب داستان هایش ،اجتماعی می باشد که بیشتر از تجارب عینی خودش نشات می گیرد.
نقاشی را هم به خوبی انجام میدهد و شاگردانی نیز تعلیم داده است.
خودش میگوید که قصه گویی مادربزگش بزرگترین عاملی بود که به نویسندگی روی اورد.
مادربزرگش، همسر خان آنسرمحله بود و تجربه برای بیان کردن بسیار داشت.
این نویسنده لنگرودی، در تهران ساکن می باشد و در حال حاظر به نوشتن و تدریس مشغول است، در تابستان، نیز با حضور در لنگرود، کارگاه های آموزش نویسندگی را در اداره ارشاد برگزار می کند.
بهترین خاطره شیرینش ،این بود که پاکت میوه را بصورت ورقه A4 در می آورد ، داستان می نوشت و بصورت کتابچه ای به دست دوستانش می داد.
وی معتقد است، کتاب و کتابخوانی یکی از مهم ترین ارکان و پایه ی رشد یک جامعه می باشد ، و این مهم میسر نمی شود مگر اینکه ما از خانه که جامعه کوچک و بعد مدرسه که کمی بزرگتر است تا به جامعه کنونی خواهیم رسید .
وی وظیفه ی خود به عنوان نویسنده را دشوار میداند و معتقد است که قلم در دست دارم و برای هرکلامی که می نویسم برای ساختن این جامعه مسئول هستم، هرچند یک دست صدا ندارد ولی یک نفر می تواند شروع کننده باشد .
سال 77 اولین کتابش بنام « رویایی که به حقیت پیوست » به چاپ رسید و با چاپ چهارمین کتاب ؛ عضو انجمن کودک و نوجوان شد.
دو دخترش به دانشگاه راه یافتندو تدارک جهیزیه و آماده ساختنشان به خانه بخت نیز مانع از نوشتنش نشد. دخترهایش به خانه ی بخت رفتند و هم زمان با قبولی فرزند سومش در رشته ی مهندسی عمران در رشت ؛ خودش نیز در رشته ی کارشناسی تخصصی ادبیات کودک و نوجوان مشغول به تحصیل شد. به دلیل رفت و آمد پسرش که در رشت تحصیل می کرد ، مسیر زندگیش نیز به لنگرود رقم خورد.
بعد از اینکه مجدد به زادگاهش بازگشت هدفش که ایجاد کارگاه داستان نویسی بود را در سال 1384 در اداره ارشاد لنگرود برگزار کرد.
حاصل زندگی خانم چوبچیان و همسرش؛ دو دختر و یک پسر بوده که دختر بزرگ علاوه بر فوق دیپلم آموزش ابتدایی ، دارای مدرک کارشناس فلسفه می باشد.
دختر دوم، در حال حاضر(سال 1393)، هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس هستند و فرزند سوم که پسر است، مهندس عمران می باشد که در شاعری و آهنگ سازی نیز فعال می باشد.
خلاصه ای از کتاب های چاپ شده خانم فریده چوبچیان لنگرودی :
1 – « رویایی که به حقیقت پیوست» داستان پسر جوانی که پدرش را از دست داد و درکنار مادری شایسته که خود را وقف دو فرزندش کرد ، فردی قابل اعتماد در جامعه شد.
2 – « دریچه ای بسوی خوشبختی » پسر اربابی در جایگاه یک انسان شریف با حمایت خود تعدادی از جوانان روستای خود را متحول نموده مسیر زندگیشان را به نیکی رقم زد.
3 – « گذری بر خلوت دلها »مجموعه داستانی که در آن آدم ها بر اثر حوادثی به مصیبتی رسیده با تدبیراز آن رهایی یافتن .
4 – رمان بلند « نرگس » که بسیار سروصدا کرد و از هفت هزارو پانصد ، نصفش را اداره ارشاد تهران خریداری کرده به کارمندان خود هدیه دا به مناسبت هفته ی کتاب .داستان دختر یتیمی که با حفظ قران و اشعار سعدی از مادر خود توانست با عزمی جزم در جامعه شلوغ به دکترا روانشناسی دست یافته حامی کودکان همچون خود شده بود .
5 – « احساس جوانی » مجموعه داستانی که پسری پس از سالها با دختری که عاشقش بود برخورد می کند و دختر بجای توجه به او که هنوز عاشق بود سراغ زیرخاکی های مادرش که در زیر زمین بود را گرفت و پسر بعد رنج بسیار و حرکاتی در برابر خدای خود ؛ چونان که اعتیادی را ترک کند در شبی بارانی از آن عشق فارغ شده فردای آن روز که با دختر قرار ملاقات داشته ؛ به باغبان خود می سپارد ؛ وقتی سیما آمد بگو هرچه از زیر زمین می خواهد بردارد و برود .
6 – « رهایی » داستان دختر جوانی که به دلیل فقر پدر شاهد بی عفتی مادر و خواهر بزرگش توسط رئیس اداره ای که پدر نگهبان آن است می شود ، طغیان می کند و زیر بار فلاکت نمی شود به راحتی می رسد اما دست حواث جان عزیزش را درحین رانندگی می گیرد .
7 – « آنسوی خیزران » پسر جوان روستایی به هوای عشق به تهران و اینکه تنها آنجا می توان به زندگی راحتی رسید ، شال و کلاه کرده به محض ورود به تهران در میدان انقلاب کیف و ساکش را می دزدن و او در مسیر راه با پسری آشنا می شود که برای درمان بیماری خواهرش به تهران آمده ، سینا عاشق دختر صاحب کارش می شود و دختر اورا محرم خود دانسته از عشقی که به پسر معتاد و دزدی دارد درد دل می کند .سینا در آتش عشق می سوزد و بخاطر عشق خود به دختر خلاف پسر را که کیفی پر از مواد بوده به گردن گرفت به زندان می افتد .در زندان به ادامه تحصیل می پردازد و بعد طی محکومیت بیرون آمده از مستخدم منزل که دختری معصوم است و عاشق سینا می شنود که دختر از پسر لاابالی طفلی به دنیا آورده است .سرانجام در حادثه ی تعقیب و گریز دختر همراه پسر خطا کار دار فانی را وداع کرده سینا به پیشنهاد پدر و مادر دختر ثروتمند طفل را همراه دختری که عاشق سینا بوده به روستا خود بازمی گردد.
8 و 9 – « خانه ی قدیمی » (سایه ی مهر ) مجموعه ده داستان است که هر کدام یک قدیمی به همراه دارند .اولینش از خلنه ی پدری ست .که به جاپ دوم هم رسیده است .
10- « بوی تمشک های وحشی » داستان دختر جوانی که در پی عشقی نافرجام همراه عمه اش به تهران می آید در تقدیر زندگیش تدبیر می کند و به خارج از ایران رفته در کمال ناباوری به مردی که واقعا عاشقش بوده به سعادت می رسد و پس از سال ها توسط نوه ی خود که عکسی را پشت عکس های دیگر پنهان بود بیرون می کشد و مرور خاطرات گذشته می شود. تمشک ها را به چاپ دوم رسیده است .
11 – « سکوت پر هیاهو » داستان دو برادر که مادرش از زایمان به دیار دیگر رفته از هم جدا می افتند .پدر این کودکان از طرفداران میرزاکوچیک خان بوده که جانش را از دست داده بود ، پرستار برای در امان ماندن دو طفل تدبیری می کند و یکی از پسران در لنگرود به مرد شریفی داده می شود و دیگری در تهران به زن و مردی که فرزند نداشتن تحویل داده می شود .داستان از بیمارستان امینی شروع شده و پسر جوان که از خودکشی نجات یافته به کمربندی لنگرود می رسد و کشاوزان را می بیند که حال درو برنج هستند.زندگی جدیدش آغاز می شود او همان طفلی است که به تهران فرستاده شد . ضمن نشان دادن شهرم ، آداب و سنن این دو برادر به هم می رسند .واقعا حیف است که لنگرودی این کتاب را نخواند .
12 – « آدم ها و قضا و قدر » قضا : آنچه لازم است انجام شود . قدر : آنچه هست را بپذیر. آدم های این رمانم با توجه به این دو مطلب زندگی خود را درنقشی که به آنها دادم بازی می کنند .آدمی که واقف این موضوع است مسیر زندگیش را تغییر می دهد و آنکه نادانسته به راه دیگر می رود محکوم به فناست .در 352 صفحه جان را و قلبم را در شیشه کرده با خود به هر سویی که رفتند بردند تا رمان پایان یافت .
*AboutUs*>