سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

این روزها برای فرار از یکنواختی زندگی و ایجاد تغییری جزئی در روند تکراری گذر روزها، بخشی از وقت خود را به دیدن فیلم های معروف دنیا اختصاص می دهم. حوصله ددین هر فیلمی را ندارم ابتدا خلاصه فیلم را می خوانم و اگر خوشم بیاید به تماسا می نشینم. فیلمهای تخیلی فضای یرا دوست دارم و کاری به راست و دروغش ندارم . علاقه ای که از کودکی به فضا و ستارگان داشتم و هنوز هم دارم وادارم می کند که به سراغ این فیلمها بروم و از میان داستان فیلم عناصری فلسفی و ماورایی را برای خودم پیدا کنم. فیلم میان ستاره ای از جمله این آثار است که به علت توجه به فرضیه نسبیت زمان و فیزیک کوانتوم برانم جالب بود. سفر در زمان، جهانهای موازی، ارتباط افراد در جهانهای موازی از مولفه هایی است که همیشه در افکارم حضور دارد بدون آن که بشود دقیقا نتیجه ای درست از آن گرفت. عناصر ماورایی نه قابل اثبات است و نه قابل درک. تنها فرضیه هایی هستند که هر کس می تواند در ذهن خود به آنها اعتقاد داشته باشدو من از آنهایی هستم که برای خودم فرضیه ای دارم مبنی بر این که ارواح رفتگان چه درستگار و چه بدکردار در دنیای ما حضور دارند و با نشانه هایی خاص با ما در ارتباطند. ارواح شرور در خدمت شیطانند و وسوسه ایجاد می کنند و ارواح نیک در خدمت مبدأ نیکی که در دیدگاه ما همان خداوند آفریدگار است و همانند ارواح اولیا و انبیا به کمک زمینیان می آیند. در فیلم میان ستاره ای شباهتی میان این فرضیه با حضور مجازی پدر خانواده در ارتباط با دختر کوچکش در ابعاد زمانی متفاوت دیدم. کوپر با همراهانش از سوی ناسا به فضا می رود تا بتواند با یافتن سیاره ای مناسب برای زیست، مردم زمین را نجات دهد. سفر او سالهای مدید طول می کشد و زمانی که از سیاهچاله عبور می کند به طور مجازی به خانه خود برگشته و دخترش را در زمانهای کودکی و فعلی مشاهده می کند. مورف که در کودکی مخالف رفتن پدر به فضا بود، سیگنالهایی از سمت کتابخانه دریافت می کرد که گمان می کند با روح در ارتباط است و هیچکس حرفش را باور نمی کرد. کوپر در سفر مجازی به خانه وقتی سعی می کنداز ورای دیوار و کتابخانه اتاق مورف به او چیزهایی را بگوید و در اثر این تلاش نشانه هایی همچون افتادن کتابها را می بیند متوجه می شود آنچه دخترش درباره آن حرف می زد و آن را به ارواح نسبت می داد خود او بوده است! دختر نیز در این زمان این موضوع را درک می کند و سعی می کند راه پدرش را ادامه دهد و در این راه موفق می شود و نام او بر یکی از ایستگاه های فضایی نهاده می شود. بازگشت کوپر از فضا در سن صد و بیست سالگی به شکل معجزه آسایی اتفاق می افتد در حالی که اواین زمان را احساس نکرده و هنوز در سنین جوانی است در حالی که دخترش بسیار پیر و نزار و در حال مرگ است.  به این ترتیب مسأله نسبیت زمان و تفاوت درک از زمان در دنیاهای متفاوت کاملا آشکار است. همچنانکه درک ما از زمان زمینی بسیار متفاوت از درک زمان در دنیای ارواح است . زمانی که برای متا بسیار طولانی و صد ها سال به نظر می آید برای آنها شاید دقایق یا ساعاتی بیش نباشد که خود علت تأخیر در تعبیرخوابها یا وعده های اموات را روشن می کند.



  • کلمات کلیدی : نسبیت، انیشتین، میان ستاره ای، فیزیک کوانتوم_ارواح
  • نوشته شده در  سه شنبه 04/2/9ساعت  3:35 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نسبیت زمان در فیلم میان ستاره ای
    تا ایستگاه آخر راهی نمانده است
    آب رفته به جوی باز نمی گردد
    طفل جان
    مزاحمت مشروع
    مقایسه کیفر مرگرزان در دین زرتشت با کیفر اعدام در فقه و حقوق اسل
    بررسی بلوغ و ازدواج در فقه زرتشتی بر اساس کتاب روایات داراب هرمز
    بررسی تطبیقی نقش فرزند در عبور از چینوت پل و پل صراط، بر اساس رو
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>