سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی ، عارف معروف و مرشد مولانا جلال الدین بلخی از مردم  تبریز بود . ظاهرا در سال 582ه.در تبریز زاده شده است . گویند که در ابتدا مرید ابوبکر سله باف تبریزی بود در باب مربی او اقوال دیگری هم هست . شمس در شهر ها می گشت و به دیدار بزرگان می رفت . به کارهای گوناگون می پرداخت مدتی عملگی کرد و یک مدت در ارزنجان به شغل معلمی مشغول شد .

شمس اولین بار در جمادی الاولی سال  642 ه. به شهر قونیه وارد شد و در ان شهر با مولانا جلال الدین ملاقات کرد . مدتی با مولانا خلوت کرد و با او به صحبت پرداخت بعد از این ملاقات تحولی در مولانا پیدا شد تدریس را تعطیل کرد و کرسی وعظ را ترک گفت . مردم به سرزنش وی پرداختند . چون از کار خود نتیجه نگرفتند ، با شمس به دشمنی برخاستند . شمس در شوال سال 643 ه.قونیه را رها کرد . مولانا به جست و جویش پرداخت سراغ او را در دمشق گرفت .. نامه ها بدو نوشت و مردم هم که حال اشفته مولانا را دیده بودند راضی شدند که شمس دوباره به قونیه باز گردد. مولانا پسر خود سلطان ولد را پیش شمس فرستاد و بالاخره شمس در سال 644 ه.به قونیه باز گشت . اما دشمنان دوباره دشمنی اغاز کردند و این بار خویشان و نزدیکان مولانا حتی پسرش علاء الدین با دشمنان او همدست شدند و سرانجام ظاهرا در روز پنج شنبه سال      645 ه. گروهی شمس را شبانه کشتند و جنازه او را درون چاهی انداختند . مدتی بعد گویا سلطان ولد به دنبال رویایی که دیده و یا با عنایت به شایعاتی که شنیده بود ، جنازه را از ان چاه خارج کرد و در جایگاهی که امروز به نام تربت شمس معروف است به خاک سپرد .

شمس مردی کامل و جهاندیده بود و به صحبت بسیاری از مردان بزرگ رسیده بود . در سلوک ظاهر و سیر باطن مقامی بلند داشت . از وی اثری در دست نیست . مریدان سخنان او را که در مجالس مختلف بر زبان اورده است جمع کرده اند که به مقالات شمس معروف است .

نمونه ای از مقالات شمس :

«بعضی پس تر روند به ان نیت که باز ایند پیشتر و از جو بجهند ، اگر به ان نیت پس می روند نیکوست و اگر به نیت دیگر واپس می روند ، خذلان است ...»

«من عادت نبشتن نداشته ام هرگز . چون نمی نویسم در من می ماند و هر لحظه مرا روی دگر می دهد ، سخن بهانه است ، حق نقاب بر انداخته است و جمال نموده .»

«مرا در این عالم با عوام هیچ کاری نیست ،برای ایشان نیامده ام ، این کسانی که رهنمای عالمند به حق ، انگشت بر رگ ایشان نهاده ام .»

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 86/12/25ساعت  3:9 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آب رفته به جوی باز نمی گردد
    طفل جان
    مزاحمت مشروع
    مقایسه کیفر مرگرزان در دین زرتشت با کیفر اعدام در فقه و حقوق اسل
    بررسی بلوغ و ازدواج در فقه زرتشتی بر اساس کتاب روایات داراب هرمز
    بررسی تطبیقی نقش فرزند در عبور از چینوت پل و پل صراط، بر اساس رو
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>