سکه دولت عشق

طایفه ای از گدایان را رسم بر این بود که شاخ گوسفندی را بر یک دست و شانه ای را بر دست دیگر می گرفتند و بر سرای و دکان مردم می ایستادند و ان شاخ را بدان شانه می کشیدند و صدایی غریب از ان بر می امد و مردم چیزی بدیشان می دادند و اگر احیانا اهمال می کردند ، گدایان کاردی کشیده اعضای خود را مجروح می ساختند و بعضی کارد را به دست پسر خود می دادند تا وی خویش را مجروح سازد و در نتیجه مردم از این عمل نفرت کرده زودتر چیزی بدیشان می دادند .

از ان پس این عبارت به معنای  تهدید کردن به کار برده شد .

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 86/12/29ساعت  1:0 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نسبیت زمان در فیلم میان ستاره ای
    تا ایستگاه آخر راهی نمانده است
    آب رفته به جوی باز نمی گردد
    طفل جان
    مزاحمت مشروع
    مقایسه کیفر مرگرزان در دین زرتشت با کیفر اعدام در فقه و حقوق اسل
    بررسی بلوغ و ازدواج در فقه زرتشتی بر اساس کتاب روایات داراب هرمز
    بررسی تطبیقی نقش فرزند در عبور از چینوت پل و پل صراط، بر اساس رو
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>