توجه به عید نوروز و شب چله در شعر اشرف الدین حسینی فراوان به چشم می خورد . وی در چندین شعر به نوروز و غذاها و شیری نی ها و دیگر لوازم خاص ان در نزد ایرانیان پرداخته است از جمله در شعری به نام " خلعت " و خصوصا ترجیع بندی با عنوان " قبای تازه به مناسبت عید نوروز "
عید امد و ما قبا نداریم با کهنه قبا صفا نداریم
گردید لباس پاره پاره در پیکر خود عبا نداریم
جز سنگ و کلوخ واجر وسنگ ما بالش و متکا نداریم
جز گاو برای کسب روزی در مزرعه رهنما نداریم
اجیل و لباس و پول خوب است اما چه کنم که ما نداریم ...
در فصل بهار چون کنم چون
دل در غم یار خون کنم خون
باید شب عید را پلو خورد ان ماهی شور را جلو خورد
در سا ل گذشته وقت تحویل با باقلوا شکر پلو خورد
افشرد به ماهی اب نارنج بس تازه به تازه نو به نو خورد
ان جوجه تازه را به یکدم بلعید ندیدمش چطو خورد
کوکوی برشته را ز بشقاب قاپید به حالت چپو خورد
اندر سر سبزه مرد زارع این شعر بخواند و نان جو خورد
در فصل بهار چون کنم چون
دل در غم یار خون کنم خون
صد شکر تمام شد زمستان شد فصل بهار و عیش مستان
منقل بکشید سوی مطبخ کرسی ببرید از شبستان
ان سینی هفت سین بیارید با سبزه و سنجد و سپستان
سورنج و سماق و سرکه و سیر ارید به صفحه گلستان ..
یاد فقرا نمود ناگاه دیشب یکی از خدا پرستان
عریان و برهنه در شب عید می گفت یکی ز تنگدستان
در فصل بهار چون کنم چون
دل در غم یار خون کنم خون
*AboutUs*>