من از این شهر سفر خواهم کرد
من از این واحه گذر خواهم کرد
من به تردید نظر خواهم کرد
من به همیاری نرگس سپری خواهم ساخت
پای رفتن را
تیر مژگانی زخمی نکند
قاصدی روزی
خبر از زندگی دیگر داد
من پی همسفری می گشتم
آمد از خستگی راه رسید...
همسفر بود ولی
قلب بی تابش را
زیر باران نگرفت
و عبور از لبه تیغه تکرار نکرد
گلی از شاخه ایثار نچید
در سماوات صداقت با من
پرواز نکرد
باری از غربت من برنگرفت
عاقبت نیمه راه
پشت مجروحم را
زخم خنجر زد و رفت
قاصدی روزی
خبر اورد که در پشت تماشایی این برکه ما
دنیایی است
کوله بارم؟ افسوس!
من پی زاد راهی می گردم
من از این شهر سفر خواهم کرد
شاعر: مهدی شجاعی
*AboutUs*>