چنانکه می دانیم با پیدایش مشروطیت بساط دربار که تکیه گاه شعرا بود ، به هم خورد و شعر در دسترس مردم قرار گرفت ؛ اما نه سخنوران عهد انقلاب به زبان خشک و پر تجمل و ریزه کاری های هنر شعری ایران آگاهی کامل داشتند و نه آن سبک ها و قالبها برای بیان احساسات و مفاهیم جدید رسا و مناسب بود . گویندگان این دوره چون راه دیگری در پیش نداشتند ناچار بر ان شدند که مفاهیم و تعبیرات جدید و تصورات ذهنی خود را در اوزان ساده تر و کوتاهتری بریزند و آنرا عجالتا به طور حاضر و آماده در ادبیات عامه راه دهند .
در ایران از دیر زمان دلقکها ومطرب ها و بند باز ها و شعبده باز ها نوعی نمایش خنده دار به وجود آورده بودند این دسته ها در شهر ها و ده ها گردش می کردند و صحنه هایی ترتیب می دادند و قطعات کوچکی به معرض نمایش می گذاشتند و در ضمن بازی و شوخی به کنایه و گاهی به صراحت به طعن و تمسخر اولیای امور می پرداختند . در حلقه آنان تصنیف ها و ترانه هایی به وجود آمده بود که با حوادث و جریان های روز ارتباط داشت ومردم آنها را دهن به دهن یاد گرفته در کوچه و بازار به آواز می خواندند . این ترانه ها و تصنیف ها بعد از انقلاب مشروطیت در واقع جایگزین زبان آزاد مطبوعات شد و مانند شوخی های نوین ادبی به کار رفت و ادبیات جدید انقلاب در نخستین قدم آزمایش از شکل و قالب آنها استفاده کرد و این تصنیف ها که در پرتو ساختمان و آهنگ مخصوص خود با طبع ملت سازگار بود به محض انتشار در میان مردم کوچه . بازار به دهن ها می افتاد و حس خود آگاهی آنان را بیدار می کرد و توده های ملت را به جنبش و مبارزه با رژیم استبدادی بر می انگیخت .. قطعه زیر یکی از شعر های ضربی و آهنگداری است که از حیث هنر شعری بر نظایر خود رجحان دارد . این شعر را استاد پور داوود از زبان درویش دوره گردی سروده است و چنانکه می دانیم دراویش از عهد صفویه و شاید پیش از ان در تبلیغات و تحریکات سیاسی سهم عمده داشته اند :
هو حق مددی مولا نظری
هو حق مددی مولا نظری
از چیست چنین بیچاره شدیم ؟
کوته دست و غمخواره شدیم ؟
از خان? خود آواره شدیم ؟
نادیده چو ما کس در به دری
هو حق مددی مولا نظری
ایران بنگر ویرانه شده
بین مهر وطن فسانه شده
قومش همگی دیوانه شده
نابود شود اینسان بشری
هو حق مددی مولا نظری
......
*AboutUs*>