سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

گویند مریدی پیش علامه حلی رفت و گفت که شنیدة‌ام شما گاهگاهی بر روی آب راه می‌روید علامه گفت برو از این مؤذن مدرسه بپرس تا جوابت را بدهد. مرید رفت و از مؤذن سؤال کرد. گفت بابا این حرفها چیه، علامه یک‌بار افتاد تو همین حوض مدرسه که اگر من نرسیده بودم و او را نجات نداده بودم الان می‌بایست مریدها به سر قبرش فاتحه بخوانند.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 87/5/17ساعت  10:0 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    طفل جان
    مزاحمت مشروع
    مقایسه کیفر مرگرزان در دین زرتشت با کیفر اعدام در فقه و حقوق اسل
    بررسی بلوغ و ازدواج در فقه زرتشتی بر اساس کتاب روایات داراب هرمز
    بررسی تطبیقی نقش فرزند در عبور از چینوت پل و پل صراط، بر اساس رو
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>