دکتر جنیدی پژوهشگر گرانقدر تاریخ و زبان فرهنگ ایران ، در کتابی که با نام "زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه گفتار های ایرانی" تالیف نموده ، دری بر تاریخ باستانی ایران به روی ایرانیان گشوده که تاکنون از زبان کسی دیگر شنیده نشده است . ایشان با توجه به ابیات شاهنامه و این بیت :
از ان هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معنی برد
برخی گره های تاریخ اساطیری ایران را گشوده که بسیار قابل تامل است . از جمله اینکه اژدهایی که در جای جای شاهنامه از ان یاد شده ، نه موجودی زنده بلکه کوه آتشفشان است ! با توجه به ابیات شاهنامه که اژدها را توصیف نموده اند می بینیم که این ادعا می تواند حقیقتی باشد که تاکنون از نظر ها پنهان مانده است . با توجه به اینکه مردمان گذشته دانش شناخت طبیعت را نداشته اند و از ماهیت اتشفشان بی اطلاع بوده اند بعید نیست که غرش کوه و برخاستن دود و روان شدن اتش مذاب را که پهنه زمین را د ربر می گرفته و تا مدتها دود و اثرات ان بر جای بوده حیوانی عظیم جثه پنداشته باشند و چون خاموشی ان برایشان قابل تصور نبوده گمان می کردند یکی از پهلوانان او را از بین برده است .اینک بخشی از این کتاب را می خوانیم :
"اژدهایی که فردوسی بدون کم و کاست از گفتار پیشینیان در شاهنامه اورده یا در کتابهای دیگر از جمله اوستا بدان اشاره رفته چیزی نیست جز کوه اتشفشان و در سرتاسر این کتابها هر جا سخن از اژدها به میان امده با انکه نویسندگان اصلی ان داستانها یکی نبوده اند چیزی غیر از اتشفشان در نظر مجسم نمی کند .
به این بیت در گفت و گوی سام پدر زال هنگامیکه می خواهد با شرح خدمات خود رضایت منوچهر شاه را برای ازدواج زال با رودابه دخت مهراب کابلی جلب کند توجه کنید :
چو ان ازدها کو ز رود کشف برون امد و کرد گیتی چو کف
همانطور که آتشفشان از هر جای سر بر می اورد از کشف رود سر بر اورده :
زمین شهر تا شهر بالای او همان کوه تا کوه پهنای او
بلندی قامتش فاصله شهری تا شهر دیگر بوده و پهنای او نیز از کوهی تا کوهی .
ز تفش همی پر کرکس بسوخت زمین زیر زهرش همی برفروخت ..... رسیدمش دیدم چو کوهی بلند کشان موی سر بر زمین چون کمند
گدازه های اتشفشان که روی زمین جریان پیدا می کند و در اطراف سیاهرنگ است به موی چون کمن او تشبیه شده و در اینکه قامت او چون کوهی بلند است شکی نیست اما هیچگونه اشاره دیگر به اندام او نمی شود بلکه صریحا اندام او را چون کوهی بلند توصیف می کند .
زبانش بسان درختی سیاه زفر باز کرده فکنده به راه
درخت سیاه ستون دودی است که از دهانه اتشفشان به هوا می رود و در اثر جریان هوا پخش گردیده مانند درخت می شود و گدازه های سرخرنگ ان که در اطراف دهانه به زمین می ریزد اهان اوست ."
صرف نظر از تمام تو صیفات ،در طول تاریخ باستانشناسی موجودی به این هیبت و شمایل شناخته نشده است. در یکی از ابیات شاهنامه اندام اژدها کوه خارا دانسته شده که ثابت می کند همان کوه اتشفشان است که از دود ان پرندگان دور پرواز می سوزند و از گدازه هایش موجودات زمین و هیچ اندام دیگری مثل دست و پا ندارد .
در ادامه کتاب راجع به ریشه واژه ها و اسامی شاهان و خواستگاه و بسیاری موارد جالب توجه دیگر سخن رفته است که ذکرش موجب تطویل است . در ضمن شاهنامه دکتر جنیدی که با تصحیح دقیق ایشان به چاپ رسیده به زودی روانه کتابفروشی ها می شود . ایشان در این شاهنامه بسیاری از ابیات الحاقی را با ذکر دلیل از شاهنامه حذف نموده اند که به نظر می اید در مقایسه با سایر شاهنامه ها نسخه پیراسته ای از ان ارائه کرده اند .
*AboutUs*>