بیوتن، ارمیا، منِ او،از به، ناصر ارمنی، قیدار و...اینها کتابهای رضا امیر خانی هستند. رمان ها و داستان هایی بسیار خوب و ارزشمند از نویسنده ای خوش فکر، با استعداد و قلمی جذاب؛ اما من این کتابها نمی خوانم یعنی نمی توانم بخوانم. غیر از من او و ناصر ارمنی که پیشتر ها خوانده ام و کمی متفاوتند بقیه برایم قابل خواندن نیستند. هر کدامشان را که به دست می گیرم در همان صفحات اولیه با وجود جذابیت فراوان داستان، خسته و عصبی ام می کنند. انگار دارم با کفش پاشنه نوک تیز روی زمین سنگلاخ راه می روم هی سکندری می خورم می افتم و دوباره از نو. نمی دانم این نویسنده با کدام معیار، رسم الخطی را که با معیارهای درست نویسی همخوانی ندارد و حتی غلط املایی هم محسوب می شود انتخاب کرده و با اصرار زیاد تمام کلمات را جدا می نویسد و البته کاربرد اشتباه «ه»ناملفوظ هم فراوان است. این هم نمونه ای از این جملات که امروز پیدا کردم:
پشتِ گیتِ ورودی به هم کاران ش اشاره می کند.(ص31 بیوتن)
زائر هم واره ی سه شنبه ها!(ص139بیوتن)
ما ار زا قید بنده گی و عبد بودن در بیاورد همه ی بنده گی ها!(ص229بیوتن)
اول غذا را به هم سایه ها بدهند.(181قیدار)
سواری عادی را راه نمی دهند کنار ساخت مان کاخ(ص50قیدار)
تن م مور شده است شرف م که کور نشده است.(ص59قیدار)
همه گی از راننده تشکر می کنیم.(ص214داستان سیستان)
قطع کردن تلفن های هم راه به خاطر سفر ره بر(ص160داستان سیستان)
*AboutUs*>