تیشتر...سرتاسر دریای فراخکرد را
به جنبش دراورد
و از جان آبخیزها...روان بر آمد
و آن روان مینوی به آسمان فراز رفت
و باد سبک رو ،چین در دامن آن افکند
و ابرها پر از چین و شکنج
سرتاسر آسمان را پیمودند
تا به هفت کشور زمین باران رسانند
روان ابرها جان پذیرفتند
و در کالبد سرشک
نرم نرم...بر خاک کشتزارها فرو ریختند
و گیاهان، روی به آسمان روییدند
و گل سرخ چون آتش
از درون شاخه ها به بیرون تراوید
و کاروان آتش و خاک و باد و باران
بر گردونه مهر و ماه و خورشید رخشان
روی بسوی خوان نوروزی ایران
روان شد
نوروز بر شما خجسته باد
1389
پایان هزارمین سال سرایش شاهنامه ایران
بنیاد نیشابور- فریدون جنیدی
انتشار شاهنامه ویراسته دکتر جنیدی در ابتدای سال جاری ، نظرات متفاوتی را درباره این کتاب در پی داشت .برخی نوشته ها در روزنامه ها و وبلاگها و سایتها منتشر شده که حکایت از جالب بودن این نسخه و قابل تامل بودن ان دارد و برخی را عقیده بر این است که این کتاب به کلی بی ارزش است و نسخه ای ذوقی از شاهنامه است . در این راستا افرادی که دارای چنین تفکری هستند غالبا از سوی دکتر جنیدی و شاگردان ایشان پاسخ شنیده و متقابلا پاسخ داده اند . این دعواها را اما پایانی نیست که هر دو طرف بر سر حرف خود پای می فشارند . منتقدان این شاهنامه و حتی خود دکتر جنیدی را گمان بر این بود که نیمی از شاهنامه افزوده است اما با پژوهشی که بنده انجام دادم مشخص کردم بیش از دو سوم ابیات از سوی دکتر جنیدی با ذکر دلایلی ،افزوده دانسته شده است .
متاسفانه برخی شاهنامه پژوهان معتقدند تنها متخصصان شاهنامه حق د ارند درباره این نسخه و یا کلا درباره شاهنامه نظر دهند و دیگران حقی ندارند . چنانکه یکی از این انها که کار دکتر جنیدی را کاملا غیر منطقی و غیر علمی می داند و نقد این نسخه را کاری بیهوده می شمارد ، به خاطر چاپ مقاله " شاهنامه ای دیگر "در کتاب ماه ادبیات شماره مهرماه جاری از بنده انتقاد نموده نوشته اند :
"به تازگی تازه ترین شماره مجله کتاب ماه ا دبیات (س2ش30،پیاپی:144)به دستم رسید و مانند همیشه نخست خواندن مطالب مربوط به شاهنامه را اغاز کردم . این شماره دو مطلب درباره شاهنامه دارد :یکی با عنوان "شاهنامه ای دیگر"از خانم مریم غفاری جاهد که بیشتر معرفی شاهنامه فریدون جنیدی است و در بخش پایانی چند نکته انتقادی را مطرح کرده است .در نوشته ایشان این نکته برای من جالب بود که حوصله به خرج داده و دقیقا محاسبه کرده اند که در این ویرایش دو سوم بیتها الحاقی دانسته شده است ،در حالیکه نگارنده در نقد هایم بر این ویرایش به صورت تقریبی نوشته بودم نیمی از شاهنامه به محاق الحاق رفته است ...بنده تاکنون هیچ نقد یا نوشته ای درباره شاهنامه از نویسندگان یاد شده نخوانده ام و گمان می کنم عزیزان نویسنده ،تخصصی در شاهنامه نداشته باشند . البته چنانچه این دو نقد نخستین نوشته ای هم باشد که از خامه نویسندگان تراویده است ،باز هم اشکالی ندارد ،زیرا انچه اهمیت دارد اعتبار علمی نوشته است ،نه شهرت نویسنده .."
ایشان خود اذعان دارند که کار بنده معرفی شاهنامه و اندکی نقد بوده است و اشاره نکرده اند کدام قسمت از این مقاله دارای اعتبار علمی نیست و اشکال دارد و تنها از مقاله دیگری با همین موضوع که مربوط به خانم صالحی است انتقاد کرده اند .جالب است که ایشان به عنوان منتقد یک اثر ،از میزان دقیق ملحقات اگاهی نداشته اند در حالیکه با یک نگاه سطحی هم می توان حدس زد که ملحقات این نسخه بیش از دو سوم است . به هر حال پاسخی که من به ایشان دادم چنین پاسخی در پی داشت که مشخص می کند ایشان کلا با نقد این شاهنامه مخالف است :
"بنده پیش از انتشار این نوشته به وبگاه شما سری زدم تا مبادا در مورد شما نظری به نادرست داده باشم . تردیدی ندارم که سرکار در کار نقد رمان متخصص هستید ولی خود می دانید که ویرایش شاهنامه و نظر دادن در مورد ان با نقد رمان سخت متفاوت است . اختلاف بنده با شما این است که سرکار معتقد هستید که ویرایش اقای جنیدی باید نقد علمی و کاملا علمی شود . باز هم تکرار می کنم :شاهنامه ای را که هر صفحه ان مملو از غلط های فاحش که ناشی از بی اطلاعی از دقائق زبان فارسی زبان شاهنامه باشد ،نمی توان نقد علمی کرد . به نظر بنده بلایی که آقای جنیدی بر سر شاهنامه آورده ،در هزار سال گذشته هیچ کاتب کم سواد یا بیسوادی نیاورده است ."
اینکه دکتر جنیدی چه بلایی بر سر شاهنامه اورده ، مربوط به شاهنامه پژوهان و اهل فن است که بنده در آن دخالتی نمی کنم . کار من در ان مقاله تنها معرفی بوده است نه نقد علمی یا نظر مثبت و منفی مگر در مواردی که سندی در دست داشته ام که در مقاله موجود است؛ اما نکته مهمی که در اینجا مطرح می شود این است که دکتر جنیدی همشخصیت بیسواد یا کم سوادی نیست که به این سادگی بتوان از کنار نوشته هایش گذشت و انها را حتی قابل نقد هم ندانست . ایشان کاملا به زبانهای ایران باستان مسلط است و از دقایق زبان فارسی اطلاع دارد .البته ممکن است در برخی موارد بتوان راجع به برخی دلایلی که برای رد ابیات اورده اشکالی وارد کرد ،اما چنین نیست که به کلی صحت این ادعا قابل تردید باشد . همه این دلایل قابل نفی و اثبات است چنانکه درباره واژه "نیرنگ و اورنگ" که منتقد مذکور اشکالی وارد کرده بود پاسخ علمی و مستند از سوی شاگردان دتر جنیدی داده شده است .از همه اینها گذشته در حال حاضر دکتر فریدون جنیدی تنها کسی است که دانشگاهی کوچک بدون کنکور بدون شهریه بدون هیچ شرایطی و بدون هیچ مدرکی تنها با یک اتاق کوچک تاسیس کرده که هر هفته حدود سیصد نفر از فرزندان ایران در مقاطع مختلف به اموختن زبان پهلوی و فرهنگ ایرانیان باستان مشغولند که چنین دانشگاهی را هیچ جای دنیا سراغ نداریم . حداقل این است که حق استادی ایشان را به جای اوریم و به جای سنگ انداختن ، ایشان را برای توسعه این دانشگاه یاری دهیم.
دکتر جنیدی پژوهشگر گرانقدر تاریخ و زبان فرهنگ ایران ، در کتابی که با نام "زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه گفتار های ایرانی" تالیف نموده ، دری بر تاریخ باستانی ایران به روی ایرانیان گشوده که تاکنون از زبان کسی دیگر شنیده نشده است . ایشان با توجه به ابیات شاهنامه و این بیت :
از ان هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معنی برد
برخی گره های تاریخ اساطیری ایران را گشوده که بسیار قابل تامل است . از جمله اینکه اژدهایی که در جای جای شاهنامه از ان یاد شده ، نه موجودی زنده بلکه کوه آتشفشان است ! با توجه به ابیات شاهنامه که اژدها را توصیف نموده اند می بینیم که این ادعا می تواند حقیقتی باشد که تاکنون از نظر ها پنهان مانده است . با توجه به اینکه مردمان گذشته دانش شناخت طبیعت را نداشته اند و از ماهیت اتشفشان بی اطلاع بوده اند بعید نیست که غرش کوه و برخاستن دود و روان شدن اتش مذاب را که پهنه زمین را د ربر می گرفته و تا مدتها دود و اثرات ان بر جای بوده حیوانی عظیم جثه پنداشته باشند و چون خاموشی ان برایشان قابل تصور نبوده گمان می کردند یکی از پهلوانان او را از بین برده است .اینک بخشی از این کتاب را می خوانیم :
"اژدهایی که فردوسی بدون کم و کاست از گفتار پیشینیان در شاهنامه اورده یا در کتابهای دیگر از جمله اوستا بدان اشاره رفته چیزی نیست جز کوه اتشفشان و در سرتاسر این کتابها هر جا سخن از اژدها به میان امده با انکه نویسندگان اصلی ان داستانها یکی نبوده اند چیزی غیر از اتشفشان در نظر مجسم نمی کند .
به این بیت در گفت و گوی سام پدر زال هنگامیکه می خواهد با شرح خدمات خود رضایت منوچهر شاه را برای ازدواج زال با رودابه دخت مهراب کابلی جلب کند توجه کنید :
چو ان ازدها کو ز رود کشف برون امد و کرد گیتی چو کف
همانطور که آتشفشان از هر جای سر بر می اورد از کشف رود سر بر اورده :
زمین شهر تا شهر بالای او همان کوه تا کوه پهنای او
بلندی قامتش فاصله شهری تا شهر دیگر بوده و پهنای او نیز از کوهی تا کوهی .
ز تفش همی پر کرکس بسوخت زمین زیر زهرش همی برفروخت ..... رسیدمش دیدم چو کوهی بلند کشان موی سر بر زمین چون کمند
گدازه های اتشفشان که روی زمین جریان پیدا می کند و در اطراف سیاهرنگ است به موی چون کمن او تشبیه شده و در اینکه قامت او چون کوهی بلند است شکی نیست اما هیچگونه اشاره دیگر به اندام او نمی شود بلکه صریحا اندام او را چون کوهی بلند توصیف می کند .
زبانش بسان درختی سیاه زفر باز کرده فکنده به راه
درخت سیاه ستون دودی است که از دهانه اتشفشان به هوا می رود و در اثر جریان هوا پخش گردیده مانند درخت می شود و گدازه های سرخرنگ ان که در اطراف دهانه به زمین می ریزد اهان اوست ."
صرف نظر از تمام تو صیفات ،در طول تاریخ باستانشناسی موجودی به این هیبت و شمایل شناخته نشده است. در یکی از ابیات شاهنامه اندام اژدها کوه خارا دانسته شده که ثابت می کند همان کوه اتشفشان است که از دود ان پرندگان دور پرواز می سوزند و از گدازه هایش موجودات زمین و هیچ اندام دیگری مثل دست و پا ندارد .
در ادامه کتاب راجع به ریشه واژه ها و اسامی شاهان و خواستگاه و بسیاری موارد جالب توجه دیگر سخن رفته است که ذکرش موجب تطویل است . در ضمن شاهنامه دکتر جنیدی که با تصحیح دقیق ایشان به چاپ رسیده به زودی روانه کتابفروشی ها می شود . ایشان در این شاهنامه بسیاری از ابیات الحاقی را با ذکر دلیل از شاهنامه حذف نموده اند که به نظر می اید در مقایسه با سایر شاهنامه ها نسخه پیراسته ای از ان ارائه کرده اند .
*AboutUs*>