شاید هیچ شاعری به قدر منوچهری درباره نوروز شعر نسروده باشد . موضوع بهار برای شعرای ایرانی موضوعی است عام و همگی در اطراف ان سخن فرسایی کردهاند؛ اما هیچکدام به خوبی منوچهری از عهده برنیامده اند . او مانند سایر شعرا اکتفا به گل و بلبل تنها نکرده بلکه درخت و شاخ و برگ و میوه و تمام جانوران و پرندگان را هم توصیف کرده است .
این شاعر ایرانی در قرن پنجم، دنیایی سرشار از رنگ، عطر ، موسیقی و زیبایی های خیره کننده را به تصویر می کشد که در شعر کمتر شاعری می توان یافت. فضای این دنیای سحر امیز از عطر ، مشک ، عود ،عنبر ، غالیه ،کافور،الحان پرندگان رنگارنگ زیبا و اوای سازها و اهنگهای موسیقی ایرانی پر طنین است :
نــــوبهار آمــــد و آورد گــــل و نسترنا باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا
آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا
کبـــک پـــوشیده یکی پیرهن خـز کبود کرده با قیر مسلسل دو بر پیـرهنا
فاخته راست به کردار یکی لعبـگر است درفکنده به گلو حلقه مشکین رسنا
پوپوک پیکی نامه زده اندر سـر خویش نامه گه باز کند گه شکند بر شکنا
نرگس تازه چو چاه ذقنی شد به مثل گر بود چاه به دینار ز نـقره ذقـنا
وان گل سوسن ماننده جامی ز لبن ریخته معصفر سوده میـان لبـــنا
سال امسالین نوروز طربناکتر اسـت پار و پیرار همی دیـــدم اندوهگنا
*AboutUs*>