سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

همه جا هستند. اتوبوس، مترو، خیابان. طوری می آیند خودشان را می چسبانند و التماس می کنند یک فال ازشان بخری که احساس می کنی یک تکه از خودت هستند و نمی توانی بدون خریدن فال خودت را خلاص کنی ؛ اما کافی است که یک لحظه بایستی تا ببینی پول خردی داری که «دیناری بدهی و خود را وارهانی»آنوقت یادشان می افتد که گرسنه هم هستند ؛ یعنی که قضیه با پول فال حل نمی شود آنوقت اگر ببینند قانع شده ای که پول ناهارشان را هم بدهی یقه ات را می چسبند که کفشم هم پاره شده، شلوار هم ندارم، مستاجر هم هستیم، آبمان قطع شده و....و...و...
خیلی باید شانس بیاوری که پول زیادی همراهت نباشد و شانس بیشتری باید داشته باشی که کارت پول را هم در خانه جا گذاشته باشی وگرنه ممکن است با دیدن کیف خالی بگویند اینجا عابر بانک هست از کارتت بگیر!
یعنی اینها واقعند فقیرند، یا این که دستهایی پشت پرده هست که اینها را تعلیم می دهد برای گدایی؟اگر اینطور نیست چرا همه مثل همند چرا شگرد همه شان یکجور است؟ چرا هیچکدام نشانی خانه شان را نمی دهند چرا دوست ندارند برایشان خوراکی یا چیز دیگری بخری و فقط پول می خواهند؟ گر چه این اطفال مقصر نیستند اما معلوم نیست ما با کمک به آنها گردن چه کسانی را کلفت تر می کنیم.



  • کلمات کلیدی : فال، تکدی، گدایی
  • نوشته شده در  چهارشنبه 94/4/17ساعت  10:26 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    طفل جان
    مزاحمت مشروع
    مقایسه کیفر مرگرزان در دین زرتشت با کیفر اعدام در فقه و حقوق اسل
    بررسی بلوغ و ازدواج در فقه زرتشتی بر اساس کتاب روایات داراب هرمز
    بررسی تطبیقی نقش فرزند در عبور از چینوت پل و پل صراط، بر اساس رو
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>