مولوی در یکی از تمثیل های مثنوی، قص? زنی را تعریف می کند که در غیاب شوهر، مردی را به خانه آورده است و ناگهان، شوهر بر خلاف انتظار سر می رسد. زن برای پنهان کردن رفیق و فرار از رسوایی، چادر خود را بر سر او می اندازد و او را شبیه زن می سازد و به شوهر می گوید او خاتونی است که برای خواستگاری دختر ما آمده و معیارش هم نجابت خانواده است نه پول و مادیات. مولوی در اینجا تشبیه جالبی به کار می برد که نشان می دهد شوهر متوجه اصل قضیه شده است :
زیر چادر مرد رسوا و عیان
سخت پیدا چون شتر بر نردبان
اما با این که می تواند یقه مرد را بگیرد او را با رسوایی از خانه بیرون بیاندازد تنها با گوشه و کنایه پاسخ دروغ های زن را می دهد و قضیه ختم به خیر می شود.
ما هم خیلی وقتها مصداق همان مرد هستیم که مصادیق فساد را آشکار تر «شتر بر نردبان» می بینیم اما دریغ از حرکتی که نشان دهد«ما همه چیز را می دانیم»
عاقلانه است که آدم وقتی می خواهد از نردبان برود بالا؛ اول پایش را بگذارد روی پل? آخر و بعد یکی یکی بیاید پایین و دوباره برود بالا؟ استادی که به دانشجو می گوید اول فصل چهارم پایان نامه ات را بنویس، دیوانه نیست؟ الآن من نمی دانم باید از دست دانشجوها بنالم یا از دست استادان راهنما!
*AboutUs*>