سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

 

حرف ها دارم

با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم

و زمان را با صدایت می گشایی!

چه تو را دردی است

کز نهان خلوت خود می زنی اوا

و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟

در کجا هستی نهان ای مرغ

زیر تور سبزه های تر

یا درون شاخه های شوق ؟

 

می پری از روی چشم سبز یک مرداب

یا که می شویی کنار چشمه ادراک بال و پر؟

هر کجا هستی بگو با من .

روی جاده نقش پایی نیست از دشمن.

آفتابی شو!

رعد دیگر پا نمی کوبد به بام ابر

مار برق از لانه اش بیرون نمی اید

و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا .

روز خاموش است ارام است .

از چه دیگر می کنی پروا؟

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  دوشنبه 86/10/3ساعت  5:24 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>