سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

لوله ترکیده بود، توی محل. چند ساعتی آب قطع بود. وقتی آمد، شیر را که باز کردم گل بود که پایین می آمد. گلی غلیظ که کم کم رقیق شد و بعد محو شد و آب زلال شروع کرد به جاری شدن. درست عین غم و غصه هایی که یکباره بعد از تحولی عظیم در زندگی، شره می کند توی دل آدم، توی مغز آدم و بعد کم کم رقیق می شود و یکباره می بینی چنان فراموش شده که انگار از اول هم نبوده! یعنی دفعه دیگر که شیر آب را باز کنم، آب همچنان زلال است؟



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 93/1/1ساعت  2:24 صبح  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>