سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکه دولت عشق

پروازه دختری است  که پیش از رسیدن به بلوغ پدر و مادرش را از دست داده و نزد خانواده عمویش زندگی می کند، پس از اتملام تحصیلات دانشگاهی در رشته پزشکی ، برای گذراندن طرح به یکی از روستاهای دور افتاده می رود . وی از کودکی ناف بریده پسر عمویش بوده و از این موضوع ناراحت است و با رفتن از پیش ان خانواده احساس آرامش می کند. با اوردن دختر جوانی به نزد او به عنوان اولین  بیمار متوجه می شود که او به خاطر عشق به پسری از ده دیگر و ارتباط پنهانی با او ، خودکشی کرده است . در همان شبی که دختر در درمانگاه است توسط همان پسر و دوستانش ربوده می شود و سپس اهالی ده برای حفظ شرف خود به دنبال انها رفته هر دو را می کشند و نعش دختر را به ده بر می گردانند . چند روز بعد جسد خواهر همان دختر را که کاملا سوخته به درمانگاه می اورند و ادعا می کنند که هنگام نفت ریختن دربخاری اتش گرفته است .اما کژال دختری که پدرش قول او را به ازای بیست گوسفند به کدخدا داده  ضمن فرار از خانه و پناه اوردن به درمانگاه فاش می کند که پدر ان دختر او  را دست و پا بسته به طویله برده و با بنزین اتش زده ست . کژال از پروازه می خواهد تا به او لباس و اسلحه بدهد تا او به کوه فرار کند . در ان ده زنی مقتدر به نام خانبانو که روزگاری زن خان بوده زندگی می کند و به پروازه علاقه زیادی دارد و گاه به گاه از او دعوت می کند که به خانه قصر مانند او که درقلعه ای واقع است برود . این زن پسری دارد که در شهر زندگی می کند و با تعریفهای مادرش عاشق پروازه شده برای دیدن او به ده می اید و پروازه نیز به او تمایل پیدا می کند . در این میان کژال به کوه رفته سنگر می گیرد و لشکرکشی مردان ده برای اسیر کردن او به جایی نمی رسد زیرا تمام زنان ده به همراه خانبانو و پروازه پنهانی به او کمک می کنند . پسر عموی پروازه با شنیدن اوضاع نامساعد انجا به نزدش می اید تا او را از  خشم مردان ده به خاطر کمک به کژال حفظ کند . در این میان پروازه که گمان می کند پسر عمو او را نامزد خود می داند و از این بابت نگرن است حرف دل خود  را می گوید وپسر عمو نیز اعتراف می کند که او را مثل خواهرش می داند . در پایان پسر عمو که وصف کژال را شنیده و یکبار او را دیده از او خواستگاری می کند و پدر و مادرش را به خواستگاری می اورد پروازه نیز با پسر خانبانو ازدواج می کند. کژال به ده می اید و جلوی همه از پدرش عذر می خواهد و پس از مراسم عروسی به تهران می رود درس می خواند و به مدارج بالا می رسد . اما در پایان دیگری از این استان هنگامی که کژال به ده می اید تا از پدرش عذر بخواهد پدر در همان دم سرش را می برد و خود را نیز می کشد اما در روزای بعد هنوز از کوهی که کژال در ان پناه گرفته دود اتش بلند است و به نظ می اید کژال زنده است .

نقد

کژال داستانی زن مدار است و کاملا در دفاع از حقوق زنان نوشته شده ، اما این دفاعیه ها تا حدود زیادی مطابق با شرع و عرف و حقوق اسلامی هر شخص به ویژه زنان است . بیشتر حرف نویسنده در رابطه با سنتهای غلطی است که در گذشته پایه ریزی شده و یا مسائل عرفی که در جامعه جا افتاده و رعایت انها لزومی ندارد . به طور کلی مواردی که در این رمان به انها پرداخته شده به این ترتیب است :

لزوم آگاهی زنان از حقوق خود ، اتحاد زنان برای دفاع از حقوق خودشان ، تاکید بر توانایی های زنان ، داشتن حق انتخاب، نفی سنتهای غلط ، نفی برخی مظاهر مذهبی چون حجاب و تماس با نا محرم

 از ابتدای داستان شخص اول زن که از زبان خود داستان را روایت می کند از اینکه او و پسر عمویش را در کودکی با هم نامزد اعلام کرده  اند ناراحت است غافل از اینکه پسر عمو او را چون خواهر خود می داند و عمویش نیز چنین گمانی دارد  . او پسر عمویش را که پسری خوب و منطقی است دوست دارد و می داند که با او خوشبخت می شود اما چون حق انتخاب ندارد از این بابت ناراحت است و به قول خودش :

" شاید اگر این قرار و عهد اجباری در میان نبود خسرو کسی بود که من برای همسری انتخابش می کردم " ص 12

به همین دلیل وقتی عاشق پسر خانبانو می شود با وجدان خود درگیر می شود که خسرو را با انهمه محبت که خودش و خانواده اش در حقش کرده اند چطور جواب کند . نویسنده با این حرف غیر مستقیم سنتهای غلط قدیم را نفی می کند و برای آدمها چه مرد چه زن حق انتخاب قائل می شود . از طرفی این دختر در میان دهی گرفتار می شود که مرد سالاری به بدترین نحو در ان جریان دارد . دختران با گوسفند معاوضه می شوند و حق هیچ اعتراضی ندارند :

"ما برای بابام مثل گوسفنداشیم به هر کی بخواد می فروشه و به هر کی نخواد نمی فروشه "ص76

در این ده دختران حق درس خواندن دارند و تا دیپلم هم پیش می روند سواری و تیر اندازی هم می دانند اما حق انتخاب ندارند .مردان ده بی محابا آدم می کشند و اب از اب تکان نمی خورد هرج و مرج کامل حاکم است اما هیچکدام از مردم ده نه زن و نه مرد حاضر نیستند جریان را به ژاندارمری اطلاع دهند و همه قضایا را بین خود حل می کنند . درمانگاه خانم دکتر که از ابتدای ورود با مسائل زنان ده اشنا و درگیر شده و پای خودش هم در فرار کژال گیر است به پایگاهی برای حضور زنان و دختران تبدیل می شود .

کژال که به خاطر فرار از ازدواج اجباری به کوه گریخته در میان ناباوری پروازه مورد حمایت پنهانی زنان قرار گرفته توسط او و خانبانو برایش فشنگ و غذا می فرستند . به نظر می اید در اینجا نویسنده یکی از ارای فمینیستها را در نظر داشته که اتحاد جهانی زنان را موجب نجات انان می داند :

"ایده سیاسی دیگری که در قرن 19ظهور کرد این بود که زنان تمامی کشورها باید با یکدیگر متحد شوند و به یاری یکدیگر حقوق خود را به دست آورند "(آندره میشل ، جنبش زنان ،هما زنجانی زاده ،مشهد ، نیکا،1383،ص 92)

اتحاد زنان برای آزادی از نیمه های داستان با فرار کژال به کوه آغاز می شود خانبانو  با استقبال از این اغاز می گوید :

" دیگه وقتش شده ، چند تا نعش بره زیر خاک؟" ص 162

نویسنده در این زمان طرز تفکر خود را از زبان کژال بیان می کند:

"مثل کژال میلیونها دختر و زن تو دنیا دارن مبارزه می کنن بدون تفنگ و نه تو کوه . تو همون خونه هاشون ، با نابرابری ها ، تبعیض ها ،حق کشی ها ، با زندگی ، با سختی ،اما هیچکس توجهی بهشون نداره برای هیچکس قهرمان نیستن همه قهرمان رو فقط کسی میدونن که یا مثل هنر پیشه های این فیلما تفنگ دستش بگیره یا مثلا یه چیزی اختراع کنه یا مثلا یه رمان بنویسه اما کسی متوجه نیست که تک تک این زنها و دختر ها به نوبه خودشون یه قهرمانن."ص 253

خانبانو که خود نیز زنی استکه روزگاری عصیان کرده و به خونخواهی پد رو برادر ، خان و پسرش را کشته است و زمانی را در کوه سپری کرده به کژال میگوید :

"ترس برای چیه ؟همه مون باید یه روزی خودمون رو بشناسیم . فکرم نکن اون مردایی که دنبالت هستن از تو قوی تر و زرنگ ترن . ما زنهام اگه بخوایم می تونیم خیلی قوی و با هوش باشیم ." 160

نویسنده حجاب و پرهیز از تماس با نامحرم را نیز یکی از همان سنتهای غلط می داند گر چه هیچ اشاره نه مستقیم نه غیر مستقیم به ان ندارد اما وقتی دست دادن پروازه با پسر خانبانو و پسر عمویش را بیان می کند و در عین حال شخصیتی نجیب و منطقی از انها نشان می دهد دقیقا منظور خود را بیان می کند . او نارضایتی خود را از برخی رفتارهای عرفی چنین نشان می دهد:

" چیزهایی که شاید اصلا ربطی به نجابت نداشت . اما اینطور برامون جا افتاده بود که اگر یه دختر برای ازدواج با یه پسر شادی اش رو ابراز کنه اون " نا " معنا پیدا می کنه . یا اگر اصلا یه دختر بخواد قبل از یه پسر حرف دلش رو بزنه اون " نا " تفسیر میشه . فاصله نجابت با نانجیبی فقط همون یک " نا " بود اما این " نا" صدها مفهوم و معنی و تفسیر تو دلش داشت : ممنوعیتها ، محدودیتها ،خود داری ها ."ص 286

یکی از اراء فمینیستها این است که " رهایی زنان نه فقط به نفع آنان بلکه به نفع تمامی جامعه یشری است . رهایی زنان به مثابه رهایی مردان نیز خواهد بود." اندره میشل ،93)

نویسنده این کتاب نیز در یکجا به این موضوع اشاره می کند .وقتی یکی از پسران جوانی که برای کشتن یا اسیر کردن کژال به کوه رفته زخمی می شود و او را به درمانگاه می اورند پروازه برای او توضیح می دهد که کژال به خاطر فرار از ازدواج با کدخدا که هم پیر است و هم زن و بچه دارد به کوه گریخته ، در حالی که اگر حق انتخاب داشت شاید تو را انتخاب می کرد . در این جا نویسنده قصد دارد حقوق زنان  و مردان ستمدیده را در کنار هم قرار داده از هر دو بر ضد سرمایه دار استفاده کند که خواسته ای به حق و به جاست . یکی از زنان ده که علیه مردان به پا خواسته به کژال کمک می کند درباره علت این کار می گوید :

" الف دختر بودم زدن تو سَرُم بخشیدنُم ای گردن کلفت . جون عزیزُم گذاشتم تو خونه اش .خونه بوآم کلفت بودُم اوجام کلفتی کردُم چی شد بهم؟چی کرد بهم؟ اوجا از بوآم کتک خوردُم ایجا از او .از صبح تا شو سی ام کار بوده بگو یه روز خوش .حالا ای عقل تو کله اش تپیده . می موند مثل مو سیا بخت بشه ؟ عقل کِرد ." ص 190

پروازه در صحبت با زنان ده در جست و جوی علت خودکشی دختران و فرار انها رد پای فیلم های حقوق زنان را پیدا می کند. معلوم می شود حضور تلویزیون و ویدئو در ده و دیدن فیلم های مربوط به حقوق زنان ، دختران را از حقوقشان آگاه کرده موجب شده انها نتوانند ظلم را تحمل کنند . نویسنده در اینجا عصیان را معلول آگاهی دانسته ، زنان را توصیه به دانستن حقوق خود و عصیان علیه تبعیض ها  می کند .  

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 87/7/21ساعت  10:34 عصر  توسط مریم غفاری جاهد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    جشن یا عزا؟ مسأله این است!!!!
    آدم عجیب کارهای عجیب تر!
    الاغ و علفهای قرمز
    ;کتری!
    دلخوشیهای خوابگاهی
    عکس های گمشده
    اخلاق فدای مذهب
    خلاف مجاز!
    [عناوین آرشیوشده]
     
    *AboutUs*>