کاش می شد همه چیز را همانطورکه هست ساده گفت . مجبور نبودی در لفافی از کنایه حرفت را بزنی اما به قول شهریار "در شهر ما گناه بود عشق و شهریار زندانی ابد به سزای گناهش است "
حرف از عشق نیست سخن از چیزهایی است که به قول صادق هدایت مثل خوره جان آدم را می خورد و نمی شود گفت. می شود. نه اینکه نشود اما گفتنش شهامت می خواهد و باید سرشاخ شوی با کسانی که خود را قیم قانون های نانوشته می دانند و دین را ملک طلق خود . گناه کسی نیست اگر بخواهد بداند آنچه را که سالیانی دراز پنهان کرده ایم اما گناه است که جواب را بدانی و نتوانی بگویی و گناه است که با چوب توجیه همه چیز را برانی و خود را خلاص کنی کاش اینهمه اجبار مهر سکوت نبود آنوقت می شد خوره های جان را با نوشداروی دانش درمان کرد .
دفتر ششم نقد ادبیات داستانی: نگره
با آثاری از:
جواد اسحاقیان/ فتح اله بی نیاز/ محسن حکیم معانی/ محمد میلانی/ حسین جاوید/ سعید سبزیان/ کاوه فولادی/ محمود قلی پور/ مهدی فاتحی/ الهام عظیم/ طلا حسن نژاد/ فرحناز علیزاده/ مریم غفاری جاهد/ و فرشته نوبخت زیر نظر: فتحاله بینیاز، شهلا زرلکی و مسعود میرزایی منتشر شد.
گروه فرهنگی / حوزه ادبیات و کتاب
89/04/26 - 16:16
شماره:8904260515
26/4/1389
مریم غفاریجاهد در گفتوگو با فارس:
شعر در دوره مشروطه برای نخستین بار از دربار خارج و مردمی شد
خبرگزاری فارس: یک استاد ادبیات با اشاره به این که شعر در دوره مشروطه برای نخستین بار از دربار خارج و مردمی شد، گفت: مشروطه در ادبیات تاثیرگذار و مهم بود، این دوره ادبیات را زیر و رو کرد و یک نقطه عطفی در تاریخ ادبی ایران است.
مریم غفاری جاهد، کارشناس ارشد ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار فارس درباره ادبیات عصر مشروطه گفت: صد سال پیش تحولاتی سیاسی در ایران رخ داد که در بسیاری از امور تأثیرگذار بود یکی از مواردی که بر اثر این تحول تغییر اساسی کرد، محتوای نوشتهها و اشعار بود چراکه هر اتفاقی در کشور رخ دهد شاعر در شعرش آنها را منعکس میکند.
به گفته این استاد دانشگاه، حکومت باعث میشود نویسندهای بتواند سخنش را مستقیم و یا در هالهای از ابهام بیان کند. شعرایی که در این عصر تسلیم اوضاع سیاسی شده و در شعر خود سیاست را دخالت دادند گاه تاثیری مستقیم در تحریک مردم برای انتخاب نوع حکومت داشتند.
غفاری جاهد در ادامه اظهار داشت: یکی از مهمترین دورههای ادبی ایران دوره مشروطه است در این دوره ، نخستین بار شعر از دربار خارج شد و مردم مورد خطاب قرار گرفتند. از این رو به دلیل تغییر مخاطب، در ساختار و محتوای ادبیات نیز تغییرات بسیار مهمی ایجاد شد.
* تا پیش از مشروطه، قصیده وسیله مدح و وصف بود
به گفته این مدرس ادبیات، در شعر زمان مشروطه قصیده که پیش از این دوران، وسیله مدح و وصف بود وسیله بیان احساسات ملی و انتقادهای سیاسی واجتماعی شد. غزل در ادبیات سبک مشروطه وسیله تحریک افکار عمومی و ترویج اندیشه آزادیخواهی و میهن دوستی و بیان مطالب سیاسی شد.
وی در ادامه با اشاره به ادبیات عصر مشروطه عنوان کرد: هنگام اوج مشروطه خواهی مردم، شعرا و نویسندگان از هر طبقهای، با مردم یکی شده از زبان کوچه و بازار الهام گرفتند و شعر ساختند و تمام پل هایی که به گذشته ختم میشد شکسته شد، هر چند هنوز برخی از شعرا به اقتضای حال و مقام، در وصف شاه نیز میسرودند؛ اما آنهم یک بازی سیاسی برای باقی ماندن بود.
به گفته جاهد، دوران مشروطیت، نقطه عطفی در تاریخ و ادب ایران بود. تغییراتی که در این زمان، در اوضاع کشور پدید آمد مستقیما بر ادبیات تاثیر گذاشت. گر چه از سالها پیش، جرقههای ساده نویسی زده شد، اما تغییر اساسی در محتوا، از این زمان آغاز شد، تا پیش از این شعرا در دربارها مدح پادشاه میگفتند و از صلات و جوایز برخوردار میشدند.
وی ادامه داد: این کار دو حسن داشت اول اینکه شاعر از این راه زندگی میگذراند و دوم اینکه آثار او توسط دربار، حفظ و منتشر میشد؛ محیط خارج از دربار قابلیت درک شعر را نداشت و پیچیده گویی و آرایش های لفظی که خوشایند ادبا و سلاطین بود به شاعر امکان ساده گویی نمیداد. اما به یکباره این اوضاع دگرگون شد و دلایل متعدد موجب تحول عظیم در امور مملکتی شد حضور امیر کبیر و تأسیس دارالفنون و فرستاده شدن برخی از متفکران برای تحصیل به اروپا و آشنایی با روشهای دیگر زندگی، چشم و گوش ایران را به سوی ندیدهها و نشنیدهها گشود.
* در دوره مشروطه انواع قالبها از قبیل انواع مربع، مخمس و مستزاد رواج یافت
جاهد با تاکید بر اینکه میان مردم و دربار اختلاف وجود داشت تاکید کرد: کشمکشهایی که بین دربار و مردم پدید آمد، تغییر حکومت قاجار و شکستن اقتدار شاهان، که تا آن زمان همه کاره بودند و مصداق «الناس علی دین ملوکهم» در جامعه اجرا میشد، همه باعث شد که ادبا از دربار نا امید شده به میان مردم بیایند اما اگر به همان سبک و سیاق قدیم باقی میماندند نه خود در میان مردم جای داشتند و نه شعرشان طلبهای داشت.
وی در ادامه با اشاره به ویژگیهای سبکی این دوره اظهار داشت: در این دوره به لحاظ ساختاری با تغییر وزن مواجه هستیم. همچنین مسائل سیاسی و اجتماعی، مسخره کردن نظام موجود، آزادی خواهی، وطن دوستی و غیره گاه موجب عوض شدن فرم شعر و حتی وزن و قافیه شد. نخستین پیامد تجدد ادبی، رواج انواع قالب های غیر مرسوم شعری از قبیل انواع مربع، مخمس و مستزاد بود.
این مدرس ادبیات تصریح کرد: از دیگر ویژگیهای این دوره رواج انواع ادبی از قبیل نمایشنامه، روزنامه و نقد ادبی است که در این دوره رونق میگیرند. وی با اشاره به این مطلب که در دوران پیش از مشروطه رمان نداشتیم خاطرنشان کرد: رمان و روزنامهنگاری در این دوره رواج یافت، که علت آن اتفاقاتی است که پیش از مشروطه رخ داده و در ادبیات تاثیر گذاشته بود، از جمله این اتفاقات میتوان به تأسیس دارالفنون و چاپخانهها و رفتن روشنفکران به غرب و تاثیر از ادبیات انجا اشاره کرد.
وی اضافه کرد: شاعری نوگرا همچون ملک الشعرای بهار که علی رغم مردم گرایی و وطن پرستی قصاید متعددی برای رضا شاه سروده است یکی از آنهایی است که توانست هم به ادبیات خدمت کند هم حامی مردم باشد همزمان با اشعار دو پهلوی خود دل شاه را به دست آورد.
* ادبیات مشروطه به علت روشنگری به وجود آمد
جاهد ادامه داد: در این زمان عدهای از متفکران برای تحصیل به اروپا سفر کردند، این موضوع سبب شد ایرانیان با روشهای نوین زندگی آشنا شوند و با تغییر حکومت تمامی این مسایل در ادبیات کرد.
این مدرس دانشگاه ابراز داشت: تغییرات حکومتی و تغییرات در سیاست کشور باعث تغییرات اجتماعی مهمی میشوند و بنابراین تمام این تغییرات در ادبیات تاثیر میگذارد و باید دانست سرچشمه تغییرات ادبی، تغییرات سیاسی و حکومتی و اجتماعی است.
جاهد در ادامه با ارائه تعریفی از ادبیات سیاسی افزود: متفکرین مشروطه در تعریف ادبیات سیاسی چنین تعبیراتی دارند: «منظور از ادبیات سیاسی، آنچنان ادبیاتی است که به صورت حکومت و اشرافیت پنجه میکشد و تمام مظاهر معنوی آنها را به باد حمله میگیرد»؛ ادبیات سیاسی با حکومت سر و کار دارد، روشنگرانه و خطاب به مردم است.
غفاری جاهد با اشاره به علت به وجود آمدن ادبیات مشروطه افزود: ادبیات مشروطه به علت تحریم کردن و روشنگری به وجود آمد، از دیگر ویژگیهای این دوره اینکه به دلیل مخاطب بودن مردم شعرا ناچار به سادهگویی و به کار بردن عبارات طنزآمیز شدند.
این مدرس دانشگاه اظهار داشت: ادبیات مشروطه در جریان جدال با ادبیات کهنه جان میگیرد و به همین دلیل هم از نظر شکل و هم محتوا نو و سنت شکن است. متفکرین مشروطه اصرار دارند که کلام را از قصرهای باشکوه اشرافی بیرون بیاورند و به خدمت مردم کوچه و بازار بگمارند.
وی ابراز داشت: در این دوره شاعران از دغدغههای مردم مانند: گرسنگی، فقر، تعدد زوجات، حقوق زنان، مدارس جدید و مسایل که مردم با آن درگیر بودند، سخن میگفتند، البته مسائلی که در جنگ جهانی به وجود آمد نیز به ادبیات راه یافت.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه در دورههای گذشته دربار مخاطب شاعران بود، تصریح کرد: در دورههای قبل به دلیل مخاطب بودن دربار به این صراحت مسایل حکومتی در ادبیات به کار نمی رفت و هدف شاعران آن دوره تنها صله گرفتن و خوشامد پادشاه و دربار بود و اظهار فضل در برابر دیگران و گاهی نیز به نصیحت گویی متوسل می شدند،اما شاعران در این دوره اظهار فضل نمیکنند و اغلب سعی بر بیان واقعیات دارند. ادبیات در دوران مشروطه از حالت آسمانی خود خارج شد، در این زمان مسائل عرفانی و مذهبی جایگاهی ندارد .
* خطاب شعر در دوره مشروطه مردم بود
وی در ادامه با اشاره به شعرای پیشین افزود: تعداد زیادی از شعرای دورههای گذشته مانند: «حافظ» اجتماعی بودند حتی در شعر انوری هم مسایل اجتماعی دیده میشود، اما مانند دوره مشروطه خطاب آنها مردم نیستند چرا که گفتارهای عامیانه در شعر آنها به این گستردگی وجود ندارد، اما در دوره مشروطه مسایل عامیانه فراوان است.
غفاری جاهد با اشاره به مهمترین شعرای عصر مشروطه بیان کرد: «اشرفالدین گیلانی» یکی از مهمترین شعرای این دوره است؛ از ویژگیهای شعری او اینکه زبانی نزدیک به زبان مردم دارد، گیلانی شاعری است که تمام مردم اعم از کوچک و بزرگ، باسواد و بیسواد شعرهایش را میخواندند. از دیگر شاعران مهم این دوره میتوان به نام «دهخدا» اشاره کرد.
وی با اشاره به مطالب منتشر شده تاثیر گذار دوره مشروطه خاطر نشان کرد: «چرند و پرند» نیز یکی از نوشتههای بسیار خوب است که در روزنامهها چاپ میشد و مسایلی را بیان میکرد که تاثیراتی بر مردم داشت. چرند و پرند بازگو کننده مسایل جامعه و حکومت است و مطالب ان نزدیکی فراوانی به سروده های اشرف الدین دارد .
این مدرس دانشگاه درباره تداخل ادبیات مشروطه با ادبیات کهنه پیش از خود بیان کرد: این دوره با دوره کهنه پیش از خود تداخل نداشت، در دوره مشروطه ادبیات دوره قبل هم به کار میرفت و شاعرانی مانند بهار هم شعر کلاسیک میسرودند و هم مدح رضاشاه و پهلوی را میگفتند و از سوی دیگر شعرهایی با مضامین رایج این دوره همچون وطن دوستی نیز سروده میشد.
وی همچنین تاکید کرد: عدهای دیگر از شعرا از این تغییرات کاملا به دور بودند و به دلیل اینکه هنوز هم دربار وجود داشت و از بین نرفته بود به روش قبلی خود به ادامه میدادند. اما بسامد شعر در این دوره مسایلی است که عنوان شد، عدهای از شعرا مانند اشرفالدین گیلانی کاملا در سبک شعر مطیع دوره مشروطه بودند، اما شاعرانی چون عارف قزوینی و عشقی هم شعر کلاسیک و هم شعر جدید میگفتند.
* در شعر مشروطه صدای بسیار کمی از شعر کلاسیک و درباری شنیده میشود
وی افزود: در شعر مشروطه صدای بسیار کمی از شعر کلاسیک و درباری شنیده میشود.وی با اشاره به نام فرخییزدی اضافه کرد: شاعر دهان دوخته «فرخی یزدی» که مدیر روزنامه «طوفان» نیز بود، اغلب شعرهایش را در کوچه و خیابان میخواند، به این صورت که مردم دورشان جمع میشدند و این شاعران شعر خود را میخواندند و اغلب شعرهایشان تحریک کننده بود.
غفاری جاهد درباره میزان تحول و تأثیر پیشرفت ادبیات خاطرنشان کرد: مشروطه در ادبیات خیلی تاثیرگذار و مهم بود. این دوره ادبیات را زیر و رو کرد و نقطه عطفی در تاریخ ادبی ایران است.
وی با قیاس درباره ادبیات مشروطه و پیش از ان اظهار داشت: اگر ادبیات دوران مشروطه را با پیش از آن مقایسه کنیم، متوجه میشویم که در دورههای گذشته کلمات دشوار فراوان به کار رفته است. اما در دوران مشروطه سادگی کلمات بسیار مهم تلقی میشد و برای بیان حرفها، سبک به سوی سادگی پیش رفت.
وی افزود: سادگی زبان و سادگی محتوا یکی از ویژگیهای مهم دوران مشروطه است و این مسئله تغییرات فراوانی ایجاد کرد. اما از دیگر ویژگیهای مهم این عصر دوری از صنایع ادبی است.
این استاد دانشگاه با تأکید بر روانی کلام شاعران تصریح کرد: شعرا در این دوره از واژگان عامیانه و کوچه و بازاری استفاده میکردند که برای مردم آشنا و برای کودکان نیز جالب بود. شاعری چون گیلانی در اغلب بندهای مسمطهایش از ضربالمثلهای معروف استفاده میکرد، که این کار او برای مردم نیز بسیار جالب بود.
* دوره مشروطه سبب آشنایی مردم با ادبیات شد
وی ادامه داد: مردم در این دوره با ادبیات آشنا میشوند و همین امر باعث پیشرفت در این زمینه میشود، مردم عادی به ادبیات رو میآورند که پیش از آن این اتفاق نیفتاده است. کنایات مهمی در زبان مردم وجود داشت که در دورههای قبل به دلیل استفاده نکردن شاعران مسکوت مانده بود، اما در این دوره از بسامد بالایی برخوردار شد.
غفاری جاهد در ادامه با اشاره به رمانهای نوشته شده به تقلید از غرب ابراز داشت: رمانهایی در این دوره به تقلید از غرب نوشته شدهاند که مسایل اجتماع در آن آمده است. رمانی مانند «تهران مخوف» مشفق کاظمی مسایلی مانند: حقوق زنان را مطرح کردند. تحولات ادبی در این دوره بسیار زیاد است. این تغییرات به حدی زیاد است که میتوان گفت در تمام جزئیات زندگی مردم و ادبیات تغییرات کلی به وجود آورده است.
وی درباره میزان تأثیر شاعران معاصر از این دوره افزود: سادگی آن دوره باقی مانده است. البته شعرا دوباره به سوی مشکل کردن و ابهام پیش میروند؛ اما سبک آن دوره مثل این است که تاریخ مصرف داشته و گذشته و در این دوره شاعری نداریم که در شعر تا ان حد ضربالمثل و کنایات و جملات کوچه بازاری بیاورد و شعرش به این شکل تحریککننده باشد.
وی درباره تاثیرات سیاست بر فرهنگ ابراز داشت: هر تغییری در سیاست ایجاد میشود روی مردم تاثیر میگذارد. ادبیات هم وامدار جامعه و سیاست است. هر اتفاقی که در اجتماع و سیاست کشور رخ دهد در نوشتهها و سرودههای شاعر انعکاس پیدا میکند. در دوران قبل هم به همین صورت بود، حافظ در دوران شاه شجاع که اختناق کمی حاکم بود حرفهایش را مستقیم بیان میکرد، اما در دوره امیر مبارزالدین به گونهای دیگر سخن میگوید. در حال حاضر هم اینگونه است. سیاست بر اجتماع بسیار تاثیرگذار است. فقر مردم اعم از فقر فرهنگی و مادی و سیاستهای خارجی در ادبیات تاثیر میگذارند و این مسایل بسیار مهم است.
وی با بیان رویکرد به ادبیات مشروطه افزود: متاسفانه در رشته ادبیات از دوره مشروطه کمتر سخن میرود، بنده خود کارشناس ارشد ادبیات هستم در ابتدا مطالبی کم از مشروطه میدانستم اما با مطالعات شخصی خود به مروز با آن آشنا شدم، چرا که به ادبیات مشروطه اصلا اهمیت داده نمیشود و تنها در حد تحقیقات محققان بود این موضوع باقی مانده است، حتی ادبیات مشروطه در دانشگاهها هم تدریس نمیشود تنها در دانشگاه دو واحد اختصاص به ادبیات معاصر دارد و در این دو واحد، شاعران صد سال اخیر بررسی میشوند و سهم کمی به ادبیات مشروطه اختصاص دارد .
عشق چیست؟ نسیمی که در میان گلها می وزد ؟...آه ! نه، تابندگی طلایی رنگی که خون را در می نوردد. عشق نوایی گرم و شیطانی است که حتی دل سالخوردگان را به تپش در می آورد . عشق چون گل مینایی است که با رسیدن شب کاملا گشوده می شود و شقایقی است که دمی آن را فرو می بندد و کمترین تماس سبب نابودی اش می شود .
عشق چنین است .
مردی را نرم می کند ، او را دوباره بر سر پا می دارد تا بار دیگر خانه خرابش کند ؛ امروز مرا دوست دارد ،فردا تو را و شب بعد شاید دیگری را ،ناپایداری اش چنین است ، اما می تواند چون مهری ناشکستنی نیز پایدار بماند چون شعله ای مداوم تا لحظه نهایت بسوزاند زیرا بسیار جاودانه است . به راستی عشق چگونه است ؟
آه! عشق شبی تابستانی است که آسمانی پرستاره و زمینی عطر آگین دارد ولی از چه رو سبب می شود که جوان راه های پنهانی را در پیش گیرد و از چه رو مرد پیر را بر آن می دارد که در اتاق خود در کنج انزوا قد برافرازد؟ آه!عشق قلب انسانها را به قارچ زاری ، به باغی پر بار و گستاخ بدل می کند که در آن قارچ های مرموز بی شرم می روید .
آیا به همین دلیل نیست که راهب شب هنگام آهسته از باغ های در بسته می لغزد و به پنجره های زنان خفته چشم می چسباند؟ آیا عشق نیست که زنان تارک دنیا را در دنیای جنون غوطه ور می کند و عقل از شاهزاده خانم ها می رباید؟ عشق است که سر شاه را چنان خم می کند که موهایش گرد و غبار را بروبد و او در همان حال که کلمات بی شرمانه زمزمه می کند می خندد و زبان درازی می کند .
عشق چنین است.
نه، نه، عشق دیگری هم هست که در دنیا نظیری به خود نمی شناسد . این عشق در یک شب بهاری زمانی که تازه جوانی دو چشم، آری دو چشم ،دیده است بر زمین ظاهر شده .
تازه جوان به این دو دیده که به چشمان او خیره شده اند نگاه دوخته است لبانی را بوسیده است و دو اشعه متقاطع در دلش به خورشیدی درخشان و رو به سوی ستارگان بدل شده است . تازه جوان در میان دو بازو افتاده است و در سراسر دنیا دیگر چیزی نشنیده است .
عشق نخستین سخن خداوند است . نخستین فکری است که از سرش گذشته است . هنگامیکه گفته :"روشنایی باشد "عشق زاده شده است و هر چه که او آفریده بسیار خوب بوده است و او نخواسته چیزی را تغییر دهد و عشق منشأ جهان و ارباب دنیا بوده است .
آری تمام راه ها سرشار از گل و خون هستند ، گل و خون.
بخشی از رمان ویکتوریا نوشته کنوت هامسون
امروز خبر دار شدم گروه ادبیات دانشگاه الزهرا پس از چند سال پذیرش دوره کارشناسی ارشد دررشته ادبیات بالاخره قصد دارد برای دوره دکترا هم دانشجو بپذیرد . تاریخ فراخوان این دانشگاه برای ثبت نام اول دی ماه است و تاریخ امتحان دهم و یازدهم بهمن ! اولین بار است که می بینم دانشگاهی با این سرعت ثبت نام کرده آزمون برگزار می کند . از همه بدتر منابع معرفی شده برای رشته زبان و ادبیات فارسی است که پس از خواندن نام انها ، گمان کردم بهتر است از خیر مدرک دکترا و آزمون دادن بگذرم و پنجاه هزار تومان پول و وقت خود را با این اوضاعی که برای خودم درست کرده ام،هدر ندهم .
منابعی که برای این ازمون در نظر گرفته شده 10 عنوان منبع نظم 9 عنوان نثر ،11عنوان کلیات و چند منبع عربی و انگلیسی است که اگر در نظر بگیریم برخی کتب مثل تاریخ ادبیات صفا و شاهنامه و سبک شناسی و خمسه نظامی ،تاریخ بیهقی و...چند جلدی هم هستند ، نمی دانم داوطلب این آزمون با جه برنامه ریزی خواهد توانست این کتب را فقط دوره کند نه اینکه بخواند ویژه اینکه برخی کتب معرفی شده برای این ازمون را تا بحال در منابع هیچ دانشگاهی ندیده ام . واقعا نمی دانم ادم برای ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه اش تا چند سال دیگر باید به جای انجام کارهای عملی مفید ،کتابهای تکراری مسخره ای چون نفثه المصدور زیدری را بخواند وهمچنین کلمه های قلمبه سلمبه ای که هیچوقت به کار نمی اید . متاسفانه در کشور ما پژوهش و فعالیتهای مختلف اموزشی هیچ ارزشی ندارد تنها ازمون کتبی با همین منابع تکراری ملاک قبولی است و پژوهشها شاید در مرحله مصاحبه امتیاز داشته باشد شاید هم نه . به هر حال گمان می کنم منابع دانشگاه الزهرا حد اقل حسنی که دارد این است که توفیق اجباری برای خواندن کتابهای دیگر را هم به دست می دهد اما کاش کتابهای تکراری صد بار خوانده و فراموش شده از این منابع کنار گذاشته می شد و همچنین آزمون زبان انگلیسی که در هیچ حالتی خواندن متون ، حتی ورق زدن صفحات این کتابها در این فرصت میسر نیست . کاش در کشور ما هم دانشگاهی بدون کنکور وجود داشت که اینهمه عمر و وقت گرامی صرف ماندن پشت این سد نفوذ ناپذیر نمی شد و استعدادها اینطور به بیراهه نمی رفت .
شاهنامة فردوسی شاید معروفترین منظومة ایرانی باشد. عوام آنرا با نقالیهای شاهنامهخوانان قهوهخوانهای و نبرد رستم و سهراب میشناسند و خواص هم کلیاتی از آن شاید بدانند اما شاید کمتر کسی در صدد برآمده است شاهنامه را خوب بشناسد و به تمام ادوار آن آگاهی پیدا کند. باید بدانید که شاهنامه تاریخ ایران است از ابتدای پیدایش اولین بشر و اولین شاه تا انقراض شاهنشاهی ایران بدست عرب . قسمت عمده این تاریخ مطابق واقع نیست بلکه بطوری است که ملت ایران آن را تصور کرده است.
موضوع شاهنامه تاریخ ایران قدیم از آغاز تمدن ایرانی تا انقراض حکومت او به دست اعراب است. در شاهنامه سه دوره متمایز وجود دارد:
1- دوره اساطیری یعنی عهد کیومرث و هوشنگ و تهمورث و جمشید و ضحاک تا ظهور فریدون.
2- دوره پهلوانی از قیام کاوه آغاز میشود و به قتل رستم و پادشاهی بهمن پایان مییابد.
3- دوره تاریخی از عهد دارای دارایان آغاز میشود از اشکانیان میگذرد و از آنجا ساسانیان تا انقراض آنان را در بر میگیرد.
خصایص فنی شاهنامه
1- تکرار: بسیاری از اجزاء داستانها به صورتهای گوناگون تکرار میشود و ظاهراً اینگونه مطالب یکی متأثر از دیگری است. مثلاً انتخاب اسب بوسیله سهراب کاملاً تشبیه انتخاب رستم است و هفتخوان اسفندیار شباهتهایی به هفتخوان رستم دارد.
2- تناقض: گاه در شاهنامه مطالب نقیض یکدیگرند در آغاز داستان سیاوش چنین معلوم میشود که مادر او از دختران گرسیوز است و این امر تناقض عجیبی با دشمنی سخت گرسیوز با سیاوش دارد.
3- قدرت وصف: فردوسی آنچه را که میخواهد وصف کند در برابر خواننده مجسم میکند و بهترین وصف آن آست که موصوف در برابر خواننده مشخص و مجسم میشود.
4- توصیف جنگ و لشگرکشی: در مورد وصف میدانهای فردوسی داد سخن میدهد و میدانهای جنگ را با سلاحها و فریادها و شیههها چنان زنده بیان میکند که گویی خواننده خود در آن میدان حاضر است. نمونه این، جنگ تن به تن رستم و سهراب است.
5- پهلوانان شاهنامه: پهلوانان رادمرد شاهنامه همه از ایرانند، در سپاه دشمن به قدرت پهلوانی یافت میشود اگر یافت شود نژاد ایرانی دارد. پهلوانان ایران همه اصول مردانگی را رعایت میکنند اما پهلوانان دیگر از افسون و تزویر بهره میگیرند.
6- انتقامجویی: حس انتقام، بزرگترین محرک تمام جنگها و هدف تمام پهلوانان است. رستم بزرگترین پهلوان شاهنامه خود انتقام خون خویش را از برادرش شغاد میگیرد.
7- کارهای خارقالعاده: در شاهنامه گاهی کارهای خارقالعاده دیده میشود پهلوانی یک تنه با سپاهی میجنگد و پیروز میشود.همچنین رستم چنان بلند قامت است که هنگام نشستن ، باز یک سر از کسانی که در کنارش ایستادهاند بلندتر است.
8- مانند دیگر حماسهها، در شاهنامه هم زمان و مکان ارجی ندارد. مثلاً تور در شمالشرق ایران (ترکستان) و سلم در شمالغرب (روم) سلطنت میکنند و کشور ایران میان آن دو فاصله است اما این دو آزادانه با هم در ارتباطاند.
9- زن: در شاهنامه به تعدادی زن پهلوان برمیخوریم مثلاً گردآفرید ساکن دژ سپید، زنی بود برسان گردی سوار.از ان جمله عبارتند از : رودابه ، تهمینه ، سودابه و...
10- عشق: داستانهای شاهنامه سرشار از عشق و رقت است. داستانهای عاشقانه زال و رودابه، رستم و تهمینه و کاووس و سودابه از نمونههای اینگونه داستانهاست.
11- جادو و جادوان: سحر کار دیوان است اما انسانها هم در شاهنامه به ساحری دست میزنند. یکی از وظایف شاهان وپهلوانان جنگ با ساحران است و این سنخ فکر نتیجة نفوذ آیین زردشت است.
12- پیشگویی: پیشگویی در اساطیر جهان امری شایع است. در شاهنامه نیز بسیاری از وقایع تاریخی به وسیلة موبدان و ستارهشناسان و پیشگویان بر پادشاهان و پهلوانان معلوم شده است. در این کار ایرانی عرب و ترک و رومی یکسانند.
از اینگونه پیشگوییها یکی پیشگویی رستم فرخزاد است که خود ستاره شهر بود و میدانست که در جنگ قادسیه کشته خواهد شد و تخت ایران برباد خواهد رفت.
کتاب مرصادالعباد اثر نجم الدین رازی عارف قرن ششم و هفتم، از اثار تعلیمی صوفیانه به شمار می رود که شامل پنج باب در چهار فصل است . این کتاب از جهت ادبی، عرفانی و حتی نکات تاریخی و اجتماعی دارای اهمیت ویژه ای است؛ زیرا تالیف کتاب متعلق به دوره ای است که یکی از مهمترین دوره های تاریخ تصوف ایران است .این مرحله دوره ثبات و بلوغ نثر فارسی است؛ یعنی نیمه دوم قرن پنجم، تمام قرن ششم و اوایل قرن هفتم .
مطلبی که در پی می اید درباره خلقت انسان از همین کتاب است :
بدان که قالب انسان را چون از چهار عنصر اب و اتش و باد و خاک خواستند ساخت ان عناصر را بر صفت عنصری و مفردی بنگذاشتند ، انرا به درکات دیگر فرو بردند و حکمت در انکه قالب انسان از اسفل السافلین باشد و روحش از اعلی علیین ، ان است که چون انسان بار امانت معرفت خواهد کشیدن می باید که قوت هر دو عالم به کمال او را باشد چنانکه در دو عالم هیچ چیز به قوت او نباشد تا تحمل بار امانت را بشاید .
پادشاهان صورتی چون عمارتی فرمایند خدمتکاران بر کار کنند ، ننگ دارند که به خودی خود دست در گل نهند ، به دیگران باز گذارند و لکن چون کار بدان موضع رسد که گنجی خواهند نهاد جمله خدم و حشم را دور کنند و به خودی خود دست در گل نهند و ان موضع به قدر و اندازه راست کنند و ان گنج به خودی خود بنهند .
حق تعالی چون اصناف موجودات می افرید از دنیا و اخرت و بهشت و دوزخ ،وسایل گوناگون در هر مقام بر کار کرد چون کار به خلقت ادم رسید گفت خانه اب و گل ادم من می سازم . جمعی را مشتبه شد گفتند خلق السموات و الارض نه همه تو ساخته ای ؟ گفت اینجا اختصاصی دیگر هست که اگر انها به اشارت "کن" افریدم این را به خودی خود می سازم بی واسطه که در او گنج معرفت تعبیه خواهم کرد .
پس جبرئیل را بفرمود که برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور.
جبرئیل علیه السلام برفت . خواست که یک مشت خاک بردارد خاک گفت ای جبرئیل چه می کنی ؟گفت تو را به حضرت می برم که از تو خلیفتی می افریند . سوگند برداد به عزت و ذوالجلالی حق که مرا مبر که من طاقت قرب ندارم و تاب ان نیارم . من نهایت بعد اختیار کردم تا از سطوات قهر الوهیت خلاص یابم که قربت را خطر بسیار است که "المخلصون علی خطر العظیم "
نزدیکان را بیش بود حیرانی کایشان دانند سیاست سلطانی
جبرئیل چون ذکر این سوگند شنید به حضرت بازگشت .گفت خداوندا تو داناتری خاک تن در نمی دهد .میکائیل را بفرمود تو برو .او برفت همچنین سوگند برداد ، بازگشت .حق تعالی عزرائیل را بفرمود برو اگر به طوع و رغبت نیاید ، به اکراه و اجبار برگیر و بیاور .عزرائیل بیامد و به قهر یک قبضه خاک از روی جمله زمین برگرفت . در روایت می اید که از روی زمین به مقدار چهل ارش خاک برداشته بود بیاورد ان خاک را میان مکه و طایف فرو کرد ، عشق حالی دو اسبه می امد .
خاک ادم هنوز نابیخته بود عشق امده بود و در دل اویخته بود
این باده چو شیر خواره بودم خوردم نی نی می و شیر با هم امیخته بود
اول شرفی که خاک را بود این بود که به چندین رسول که به حضرتش می خواندند و او ناز می کرد و می گفت ما را سر این حدیث نیست .
حدیث من ز مفاعیل و فاعلات بود من از کجا سخن سر مملکت ز کجا ...
جملگی ملایکه را در ان حالت انگشت تعجب در دندان تحیر بمانده که ایا این چه سر است که خاک ذلیل را از حضرت عزت به چندین اعزاز می خوانند ...
الطاف الوهیت و حکمت ربوبیت به سر ملائکه فرو می گفت شما چه دانید که ما را با این مشتی خاک از ازل تا ابد چه کارها در پیش است ؟
عشقی است که از ازل مرا در سر بود کاری است که تا ابد مرا در پیش است
......
علاقه مندان به ادامه مقله ادبیات سیاسی عصر مشروطه می توانند به ماهنامه کتاب ماه ادبیات مرداد ماه شماره 4 مراجعه کنند و نظرات خود را راجع به مقاله در قسمت نظرات بنویسند . با تشکر.
ادبیات سیاسی چیست ؟
متفکرین مشروطه در تعریف ادبیات سیاسی چنین تعبیراتی دارند:«منظور از ادبیات سیاسی ، آنچنان ادبیاتی است که به صورت حکومت و اشرافیت پنجه می کشد و تمام مظاهر معنوی آنها را به باد حمله می گیرد.» (محمد مؤمنی، ص27 )
«نظم و نثر وسیله ای برای تنویر افکار عموم است و به نوعی هر نوشته با ارزش دارای ارزش سیاسی است»(همان ص28) اما تنها این ویژگی ها نیست که ادبیات سیاسی را می سازد بلکه اصول جدیدی هم برای این ادبیات نورسیده پیشنهاد می شود . میرزا آقا خان می گوید:« شعر عبارتست از ساختن و پرداختن عبارات پر معنی خوش اسلوب با وضع مطلوب و مؤثر در تشریح حالت ملتی ، یا در تشبیه مثل واقعی و مجسم ساختن حالات مخفیه و مناسبات معنویه ی اشیاء و رنگ تناسب به آنها دادن به طوری که در نفوس تأثیرات عجیب بخشد .شاعر نه آنست که اشیاء و حقایق را بر خلاف واقع ترسیم نماید و مبالغه گویی را چندان از حد بگذراند که معنی زائل گردد. شاعر باید اوصاف طبیعت را طوری تصویر کند که از نظر خواننده اخلاق و آداب یک ملتی مجسم شود ...» ( همان ص35 )
میرزا فتحعلی آخوند زاده نیز معتقد به انتقاد است :«به هر چه که دست می زنی ایجاب می کند که از آن انتقاد شود. ( همان ص32 )و« پرده پوشی و مدارا خلاف اصل انتقاد است » ( همان ص 49 )
اصولی که میرزا آقا خان تعریف می کند تفاوت کلی دارد با آنچه نظامی عروضی در چهار مقاله می گوید . در اینجا سخن از واقعیت است و نفی مبالغه گویی و در آنجا «معنی خرد را بزرگ گردانیدن و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلعت زشت و زشت را در خلعت نیکو نمایاندن »( نظامی عروضی ص42) است و معلوم است که با تغییر ذائقه ی ادبی ، اهداف و اصول نیز متحول می شود.
تفاوت ادبیات دوره ی مشروطه با دوره ی پیشین
ادبیات مشروطه در جریان جدال با ادبیات کهنه سکل و جان می گیرد و به همین دلیل هم از نظر شکل و هم محتوا نو و سنت شکن است . متفکرین مشروطه اصرار دارند که کلام را از قصر های باشکوه اشرافی بیرون بیاورند و به خدمت مردم کوچه و بازار بگمارند .« هدف اشعار در این دوره بیداری مردم و انگیختن احساسات ملی و میهنی و ترویج آزادی های فردی و اجتماعی و طرد خرافات و اندیشه های سست و ناروا پیکار با بیگانه و بیگانه خواهی انتقاد سخت و بی رحم از نابسامانی ها و آشنا کردن مردم به حدود و حقوق انسانی آنهاست .»( عبد الکریم ذاکر حسن ص 41)
بر اساس این هدف مسائل تازه ای در ادبیات مطرح گردید که پیش از آن سابقه نداشت ؛
مانند مسائل سیاسی و اجتماعی ، مسخره کردن نظام موجود ، آزادی خواهی،وطن دوستی و...که گاه موجب عوض شدن فرم شعر و حتی وزن و قافیه گردید . نخستین پیامد تجدد ادبی ، رواج انواع قالب های غیر مرسوم شعری بود از قبیل انواع مربع
، مخمس و مستزاد . ایرج میرزا در این مورد چنین سروده است:
در تجدید و تجدد وا شد ادبیا ت شلم شوربا شد
می کنم قافیه ها را پس و پیش تا شوم نابغه ی دوره ی خویش»
( محمد جعفرمحجوب ص122 )
در ادبیات مشروطه دو جنبه اساسی به چشم می خورد : یکی نقد ادبیات گذشته و یکی طرح ادبیات نو، زین العابدین مراغه ای می گوید "« این ایام نه آن زمان است که ارباب قلم و افکار ، اوقات خود را صرف خولیا و افسانه های واهی و اراجیف بی معنی مثل گذشتگان صرف نمایند که جز موهوم ، چیزی حاصلشان نخواهد بود »(محمد مؤمنی ص 56)
در شعر زمان مشروطه قصیده که پیش ازاین دوران وسیله ی مدح ووصف بود وسیله بیان احساسات ملی و انتقادهای سیاسی واجتماعی شد. غزل در ادبیات سبک مشروطه وسیله ی تحریک افکار عمومی وترویج اندیشه ی آزادیخواهی ومیهن دوستی وبیان مطالب سیاسی گردید.» ( عبد الکریم ذاکر حسن ص 50 )
در جریان این تجددخواهی به قول عارف ، شلم شوربایی ادبیات ، اصلاحات کوچه بازاری جالبی وارد شعر ونثر شد که نه تنها موجب رکورد ادبیات نشد بلکه آن را گسترش داد به طوری که متعلق به یک قشر خاص نباشد واین به نظر من ویژگی مهمی است چرا که شاید هیچ عاملی ، به اندازه ی شعرهای عامیانه اشرف الدین گیلانی وهمکاران اوکه لحن کوچه بازاری داشتند ، دربرانگیختن مردم موفق نبوده است جنگ وجدالهای سیاسی داخل روزنامه ها وکتابها تنها مربوط به کسانی بود که کوره سوادی داشته وازسیاست وبازیهای آن سردر می آ وردند اما تنها چیزی که می توانست در بین بقال وقصاب ودوره گرد وحتی بانوان اثر داشته باشد ونفوذ کند ، شعری بود که به زبان خود آنها سروده شود ودر عین حال ، آ گاهی سیاسی واجتماعی هم بدهد .
اصطلاحاتی مثل «ددر رفتن » در این شعر اشرف الدین گیلانی :« مشروطه واستبداد هر دوبه ددر رفتند »(-حجت اله اصیل ص 179 )
بسیار عامیانه است اما این شعر ، سیاسی است ونمی توان ارزش آن رانادیده گرفت وهمچنین در شعری دیگر با عنوان « قاطی واطی »(همان 169) مسائل اجتماعی وگرانی اجناس ، شکایت ازنبود آزادی بیان ، ضعف سیستم اداری رابه گونه ای طنزوار بیان می کند . که همه در هاله ای ازمسخرگی قرار گرفته است ودر عین حال ، آهنگ شاد جذابی دارد.
در زمینه نثر نیز می توان ازآثار دهخدا درتحت عنوان « چرند وپرند » نام برد که در تاریخ ایران بی سابقه است هرچند نثر به اندازه ی شعر تاثیر گزار نیست اما این نوشته ها ازجهت عامیانه بودن وذکر نکات سیاسی واجتماعی در ردیف اشعار طنز سیاسی قرار می گیرد .
ادامه دارد
دوران مشروطیت ، نقطه عطفی در تاریخ و ادب ایران بود . تغییراتی که در این زمان ، در اوضاع کشور پدید آمد مستقیما بر ادبیات تاثیر گذاشت . گر چه از سال ها پیش ، جرقه های ساده نویسی زده شد اما در تغییر اساسی در محتوا ، از این زمان آغاز شد ، تا پیش از این شعرا در دربارها مدح پادشاه می گفتند و از صلات و جوایز برخوردار می شدند . این کار دو حسن داشت اول اینکه شاعر از این راه زندگی می گذراند و دوم اینکه آثار او توسط او توسط دربار ، حفظ و منتشر می شد . محیط خارج از دربار قابلیت درک شعر را نداشت و پیچیده گویی و آرایش های لفظی که خوشایند ادبا و سلاطین بود به شاعر امکان ساده گویی نمی داد . اما به یکباره این اوضاع دگرگون شد و دلایل متعدد موچب تحول عظیم در امور مملکتی شد حضور امیر کبیر و تاسیس دارالفنون و فرستاده شدن برخی از متفکران برای تحصیل به اروپا و آشنایی با روشهای دیگر زندگی ، چشم و گوش ایران را به سوی ندیده ها و نشنیده ها گشود . کشمکش هایی که بین دربار و مردم پدید آمد ، تغییر حکومت قاجار و شکستن اقتدار شاهان ، که تا آن زمان همه کاره بودند و مصداق « الناس علی دین ملوکهم» در جامعه اجرا می شد ، همه باعث شد که ادبا از دربار نا امید شده به میان مردم بیایند اما اگر به همان سبک و سیاق قدیم باقی می ماندند نه خود در میان مردم جای داشتند و نه شعرشان طلبه ای داشت . هنگام اوج مشروطه خواهی مردم ، شعرا و نویسندگان از هر طبقه ای که بودند ، با مردم یکی شده از زبان کوچه و بازار الهام گرفتند و شعر ساختند و تمام پل هایی که به گذشته ختم می شد شکسته شد هر چند هنوز برخی از شعرا به اقتضای حال و مقام ، در وصف شاه نیز می سرودند ؛ اما آنهم یک بازی سیاسی بود برای باقی ماندن . شاعری نوگرا همچون ملک الشعرای بهار که علی رغم مردم گرایی و وطن پرستی قصاید متعددی برای رضا شاه سروده است یکی از آنهایی است که توانست هم به ادبیات خدمت کند هم حامی مردم باشد همزمان با اشعار دو پهلوی خود دل شاه را به دست آورد .
در آینده بیشتر درباره ادبیات این دوره صحبت می کنیم.
*AboutUs*>