برخی گمان می کنند برا ی اینکه جوانان ر ابه سوی امام و مجالس عزاداری بکشند باید نوحه های عاشقانه با تکیه بر زیبایی امام و فرزندانش بخوانند .اشعاری که به این شکل سروده و خوانده می شود ، مصداق حرف کسانی است که در عزاداری امام حسین دست به هر کاری می زنند و در مقابل اعتراض می گویند :" این راه راه عشق است ربطی به دین ندارد " ولی باید گفت انچه به دین ربط ندارد به امام حسین چه ربط دارد ؟مگر حسین از دین جداست یا حسینی که اینها ساخته اند حسین دیگری است باخصوصیاتی مثل زیبایی و قامت رعنا که قصد دلبری دارد و دیگر هیچ .
اسیر تاب گیسوی حسینم قتیل تیغ ابروی حسینم
به گیسوی دو تایت تا نداری میان شهدا همتا نداری
از نظر علم معانی ، این ابیات اگر در مجلس روضه و نوحه خوانده نشود نمی توان فهمید که راجع به امام است . بلکه تنها به اقتضای حال و مقام باید به ان پی برد والا در هر کافه ای قابل خواندن است .
اما اگر یک فرد غریب که اشنایی با دین ما و امامان ما ندارد و یا حتی همین فرزندان مملکت خودمان که تازه دارند با موازین دینی اشنا شوند با شنیدن این نوحه ها چه چیزی یاد می گیرند ؟ یاد می گیرند هر کس چشم و ابروی قشنگی داشت امام است و مظلوم است و باید او را دوست داشت . واقعا فلسفه قیام امام این بود که مسلمانان امام حسین و خانواده اش را دوست داشته باشند ؟ یا اینکه اهداف او را بشناسند و بدانند در هر زمان که هستند باید از دین خود دفاع کنند اما کدام یک از این اشعارچنین چیزی را القا می کند؟
چیزی که اخر منو از پا درمیاره چشم حسینه و ابروی حسینه
قبله من ابروی حسینه بهشت من گیسوی حسینه ...
ماه شب چهاره با اون قشنگی محو تماشای مه روی حسینه
یکی از دلایل مهمی که دوستداران امام ،او را تنها گذاشتند عدم شناخت به مقام امامت و ولایت بود یکی از مظاهر بارز این عدم شناخت این است که برجسته ترین ویژگی امام و یارانش چشمان سیاه و ابروان کمان و قامت رعناست .
نمونه دیگری از این ابیات :
دیگه نگاه نمی کنی با غصه دارم می زنی
بهت می گم دوستت دارم ولی کنارم می زنی
چیز زیادی نمی خوام فقط منو رها نکن
مثل غریبه ها حسین به صورتم نگاه نکن
تا دلمو خوش می کنم قلب منو می شکنی
با بی محلیات اقا داری منو می سوزونی
داره میره جوونی ام فکر دقایق می کنم
جوابمو یه جور بده دیگه دارم دق می کنم ...
ب-2- عشق بی هدف
یکی دیگر از ویژگی های مهم و مشترک این اشعار ، تأکید بر جنون و دیوانگی است . عقل گریزی از شیوه های کهن فرار از بار سنگین مسئولیت است ، مسئولیتی که از اگاهی و معرفت به امام و نهضت عاشورایی او سر چشمه می گیرد .
دیوونه جز در خونه حسین کجا داره زیر خیمه حسین دیوونگی صفا داره
دیوونه به جز عشق حسین نوی دونه ساقی اگر چشم حسینه یکی عاقل نمی مونه
ب-3- انحراف از موضوع اصلی
در مجلس عزاداری شهدا به جای وصف حال و مقام آنان ، وصف حال گوینده و شاعر خوانده می شود و مردم به حال او دل می سوزانند :
همه رفتن ای خدا من نرفتم کربلا
یه سؤال دارم مگر ما دل نداریم ای خدا
یا مگر جا تنگ بود از بهر ما در کربلا
کی روا باشد از گل از ما و گلاب از دیگران
و یا :
ای خدا جون نمی دم تا حسین بر من نشون ندی
منو تا دست یار تیر مژگان یارابرو کمون ندی
از طرفی تکیه بر حاجت گرفتن از امام در بیشتر موارد هدف عزاداری را توجیه می کند :
من مراد دلم می گیرم امشب در کنار سرت می میرم امشب
در این ابیات نارسا که هم از نظر وزن و قافیه و هم دستور زبان ایراد دارد ؛ محتوایی مناسب عزای امام وجود ندارد .
حسن آزاده طاها بود حسین نوباوه زهرا بود
بود قیامش بر حفظ قرآن جانها فدای شاه شهیدان
بهر خدا بود قیام حسین جانها فدای شاه شهیدان
ا زاو بیاموز درس وجدان جانها فدای شاه شهیدان
ب-4- القای غم و اندوه بی هدف وزمینه زدایی از هدف عاشورا
ادامه در پست بعدی
2- ایرادات مربوط به محتوا
الف- تحریف
مرحوم شهید مطهری درباره تحریفاتی که در اشعاار مربوط به واقعه کربلا رخ داده می گویند : شخصیت هایی هستند که اینها قولشان حجت است عملشان برای مردم حجت است . خلقشان برای مردم حجت است یک کسی تحریف می کند سخنی را به علی نسبت می دهد که نگفته است یا مقصودش چیز دیگری بوده .این دیگر خیلی خطرناک است خُلقی را به پیغمبر و امام نسبت می دهد که مردم از ان پیروی می کنند در صورتی که خُلق آنها چیز دیگری بوده است در یک حادثه تاریخی که این حادثه از نظر شما یک سند است ، سند اجتماعی از اجتماع ،پشتوانه اخلاق است ، پشتوانه تربیت است این دیگر چقدر اهمیت دارد
الف-1- تحریف تاریخ
این تحریفات از دو نوع است یکی این است که اتفاقاتی که نیفتاده و افرادی که در واقعه حضور نداشته اند وارد گود کرده اند مثل دامادی قاسم و حضور لیلا در کربلا که حجم عظیمی از اشعار سوزناک کربلا را به خود اختصاص داده اند :
پدربیا نظری کن به حال مضطر من ببین که مرگ ستاده است در برابر من
ببر به خیمه تنم تا که مادرم لیلا به وقت مرگ ببندد دو دیده تر من
ز بعد مرگ من ای شه به عمه ام زینب بگو که جان تو و شیر خوار اکبر من
بگو به قاسم ناشاد اگر شدی داماد به حجله چون بروی یاد کن ز اکبر من
در این شعر،هم لیلا در کربلا هست و هم موضوع عروسی قاسم مطرح است در حالی که اگر عروسی ای هم در کار بوده قبل از روز عاشورا است نه در گرماگرم نبرد که علی اکبر درباره انجام ان وصیت می کند .
الف- 2- تحریف اخلاقی
نوع دوم تحریف در برداشت بد از خصوصیات اخلاقی و عملکرد افرادی است که در حادثه حضور فعال داشته اند . در کربلا ما با یک حادثه حماسی طرفیم نه یک واقعه ای تصادفی که ناخواسته پدید آمده باشد . در واقع شخصیت های این حماسه عاد ی نیستند . حرف ها و عملشان هم عادی نبوده بلکه جلوه ای از اعمال خدایی است که درسی ماندگار باشد برای آیندگان ؛اما اشعار و نوحه هایی که دراین مورد سروده شده به هیچوجه القای چنین چیزی را ندارد مثلا در اکثر نوحه ها و روضه ها زینب را در حالی می بینیم که از غم عزیزان بر سینه و سر می زند و حتی سر برهنه کرده است :
زینب چو دید جسم برادر به روی خاک زد لطمه بر جبین و به تن کرد جامه چاک
از دل کشید ناله سراسیمه شد روان از خیمه سوی قتلگه با آه دردناک
حتی در زیبا ترین شعری که سروده شده چنین جعلیاتی دیده می شود :
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو فریاد بر در حرم کبریا زدند
مرغ روح شاه دین در قتلگه پر می زند خواهرش بالای تل بر سینه و سر می زند
از آنطرف وصیت شهدا را در هنگام مرگ می شنویم شباهتی به حرف هایی که معمولا رزمندگان عادی جبهه ها هم می زنند ندارد .شهدای کربلا در حال شهادت ، چه وصیتی دارند ؟ چیزی که ما در این نوحه ها می شنویم باز هم افغان و زاری و در خواستهای دنیوی است هیچ سفارشی درباب دین و ادامه راه آنها نمی شود :
پدربیا نظری کن به حال مضطر من ببین که مرگ ستاده است در برابر من
ببر به خیمه تنم تا که مادرم لیلا به وقت مرگ ببندد دو دیده تر من
ز بعد مرگ من ای شه به عمه ام زینب بگو که جان تو و شیر خوار اکبر من
بگو به قاسم ناشاد اگر شدی داماد به حجله چون بروی یاد کن ز اکبر من
صرف نظر از اینکه لیلا در کربلا و گذشته از جعل تاریخ ، آیا مادر شهیدی چون علی اکبر و همسر امام حسین بر سر نعش جوان شهیدش زاری می کند و حتی از او می خواهد به میدان نرود ! ما در انقلاب خودمان و در دوره جنگ مادران شهیدی را دیدیم که افتخار می کردند. چرا از زینب و لیلا و زنانی که در کربلا بودند چهره ای ساخته ایم که به آنها نمی آید .
لیلای زار و ناتوان گفتا به صد آه و فغان
کی اکبر رعنا جوان اکبر مرو اکبر مرو
ای شبه پیغمبر مرو
آخر تو را من مادرم بیچاره و بی یاورم
رحمی به حال مضطرم اکبر مرو اکبر مرو
ای شبه پیغمبر مرو
گلزار عاشورا ص10
ام لیلای حزین با اکبر رعنا جوان با تمام بانوان
دل پریشان سینه سوزان دیده گریان آمده شاه خوبان آمده
الف-3- تحریف چهره بزرگان دین به صورت انسان های ضعیف
موسی بن جعفر را تنها به عنوان امامی در غل و زنجیر و اسیر زندان هارون الرشید می شناسیم . نه از هدفش و نه از مکتبش هیچ نمی دانیم چون در نوحه ها فقط همین ها را گفته اند :
شعری که بند تکرار شونده اش این است : غریبم خوار و زارم
به ناله گفت موسی کنج زندان غریبم خوار و زارم
دلم گردیده تنگ ای حی سبحان غریبم خوار و زارم
شود شب ناله شبگیر دارم غریبم خوار و زارم
ز درد بی کسی افغان برآرم غریبم خوار و زارم
این حرفهای عاجزانه را هر زندانی در بندی می تواند به زبان آرد اما یک انسان والا چنین ناله و افغانی به خاطر زندانی بودن ندارد . حتی زندانی سیاسی عادی هم مردانه در زندان مقاومت می کند و صدا به زاری بلند نمی کند آنوقت ما امام خود را که عمر خود را در راه مبارزه با ظلم صرف کرده اینطور خوار و زار نشان می دهیم .
برانگیختن حس ترحم حاضران نقل سختی های جهانی و گریه های کودکان تنها حس دلسوزی را بر می انگیزد نه حس دینداری و آزادگی .
اینقدر که به تشنگی اهل حرم و کتک خوردن بچه ها پرداخته شده اهداف بازگو نشده :
اهل حرم شاه شهیدان همه عطشان در شیون و غوغا ز غم مرگ جوانان
بیماری زین العابدین نیز یکی از موارد تاسف باری است که دیده می شود . امام پنجم هیچ چهره دیگری جز بیماری و اندوه ندارد :
ای کاش می داد دشمن قراری آهسته می رفت کاش این عماری
بیمار را نیست تاب سواری بر بسته بر روی شتر تبدار و مضطر
ب- فراموش کردن هدف
گر بخواهیم برای مجالس عزاداری فلسفه ای قائل شویم ناچار یکی از ان فلسفه ها ایجاد شناخت از حسین و قیام او برای کسانی است که او را نمی شناسند. دانستن این نکته ضروری است که راه اندازی دسته های عزاداری در اوایل شهادت امام حسین برای اطلاع رسانی بود. پس از گذشت سالهای متمادی از این واقعه دامنه اطلاع رسانی وسیعتر شد اما رفته رفته کیفیت آن کم و سپس به طور کلی دچار انحراف شد و به ویژه پس از دوره صفویه با ظهور روضة الشهدای واعظ کاشفی دیگر هدف مجالس عزاداری تغییر کلی پیدا کرد و در راستای سیاست های براندازی دین اصیل شروع به کجروی کرد . این انحراف از هدف در به چند شکل در اشعار دیده می شود :
ب-1- توجه دادن جوانان به زیبایی ظاهری امام
ادامه در پست بعدی
نوحه نوعی مرثیه مذهبی است که با آهنگ و لحن خاص در مجالس سوگواری امام حسین همراه با مراسم سینه زنی و یا زنجیر زنی خوانده می شود .
شعرهایی که برای نوحه سروده شده از بحرهای عروضی برخوردار است اما از حیث وزن و قافیه متنوع تر از قالبهای شعر سنتی فارسی است و با ضرب آهنگ های سینه زنی متناسب و هماهنگ است . علاوه بر ان تساوی مصراع ها در برخی از انها رعایت نمی شود و از این نظر شباهتی به شعر آزاد نیمایی دارند .
درباره سرایندگان نوحه می توان به دو گروه مشخص اشاره کرد . دسته اول شاعرانی هستند که در کنار فعالیت های ادبی خود به سرودن نوحه نیز پرداخته اند . این شاعران به زبان شعر و ادبیات به معنای خاص تسلط داشته اند و نوحه هایشان نیز خبر از سلاست و روانی زبان انها می دهد . گروه دوم دسته ای هستند که ذوقی در نظم پردازی دارند و تا حدودی با موسیقی نیز آشنا هستند و اطلاق عنوان شاعری بر آنها غیر موجه است اینان به سابقه عشق و علاقه ای که به آل علی و شهدای کربلا دارند تنها به سرودن نوحه اکتفا می کنند و بیشتر از هر چیزی به اجر معنوی این کار چشم دوخته اند . این نوحه سرایان از نظر شغل و حرفه درسطوح مختلف جامعه دیده می شوند .به همین دلیل اکثر اشعاری که از طبع این نوحه سرایان بیرون می اید، تطابقی با اصول ضروری و منطقی شعر ندارد . وزن و قافیه حداقل به صورت نیمایی یکی از ضروریات نوحه ای است که بتوان آنرا در مجالس خواند ، اما به دلیل نا آشنایی این افراد و استقبال مردمی از چنین اشعاری سالیان سال است ابیات ناموزون بی قافیه به طور غلط رواج پیدا کرده و در مجالس خوانده می شود . از طرفی،اکثریت نوحه ها و مراثی سروده شده ،از سوی عوام ،مربوط به عزاداری امام حسین است . با توجه به اینکه نهضت حسینی دارای سه عنصر مهم منطق و عقل ،حماسه و عزت ،عاطفه.است .از این رو اشعاری که برای این نهضت عظیم سروده و خوانده می شود نیز باید واجد این سه عنصر باشد .
در این مقاله درباره نقاط ضعف نو حه و مرثیه های مرسوم از نظر فرم و محتوا بحث می شود. از جهت فرم، وزن و قافیه و زبان و از نظر محتوا، ارتباط اشعار با نوع حادثه و هدف گوینده و ارتباط آن با اصل موضوع، مورد نظر است .
در بررسی مراثی و نوحه هایی که به طور گسترده در محافل عزاداری خوانده می شود به نقاط ضعفی بر می خوریم که آنها را می توان به دو دسته فرم و محتوا تقسیم کرد .
1- ایرادات مربوط به فرم
الف- قافیه
چنانکه ذکر شد سرایندگان اشعار مذهبی به ویژه نوحه و مرثیه اغلب تبحر کافی در سرودن ندارند و از ریزه کاری های شعر بی خبرند به همین دلیل در خیلی از این اشعار اشکالات مربوط به قافیه دیده می شود . شعر زیر دو بیت اول از غزلی است که تمام قافیه هایش با حروف"ون"پایان می پذیرد اما در اولین بیت حروف پایانی قافیه " ان" است . با اینکه این شعر از نظر وزن مشکلی ندارد و از نظر معنا هم به نسبت اشعاری که به این سبک است قوی تر است ، این اشکال در ان نمایان است .
بس بانگ غم و ناله به گردون شود امشب گردون عجبی نیست که ویران شود امشب
لرزد فلک از ماتم و گرید ملک از غم در حیرتم اوضاع فلک چون شود امشب...
در دو بیت زیر نیزمی بینیم که در بیت اول، حرف روی قافیه متفاوت است. "سرور " را نمی توان با "سوز" قافیه کرد و در بیت دوم دو کلمه به ظاهر هم قافیه داریم در این دو کلمه نیز حرف روی را باید در واژه های "گری" و "خند"جست زیرا بر اساس قوانین قافیه "ان" حروف وصل و خروج هستند که البته عوام میان اینها فرقی قائل نیستند .
شامیان یکسر همه گرم سرور اهل بیت مصطفی در آه و سوز
شامیان زین کاروان خندان بدند کودکان شاه دین گریان بدند
در بیت زیر نیز همین اشکال دیده می شود. در اینجا نیز واژه های قافیه " عطش "و "جوان " هستند که در حرف روی اشتراکی ندارند. به این نوع عیب قافیه "شایگان" گفته می شود
اهل حرم شاه شهیدان همه عطشان در شیون و غوغا ز غم مرگ جوانان
ب- وزن
در باب وزن نیز به اشکالات فراوانی بر می خوریم این اشکالات گاه جزئی و ناشی از کم و زیاد شدن سیلابها و گاه کلی و به صورت تغییر کامل وزن در ابیات مختلف و یا کوتاه و بلند شدن مصراع ها است .
چون کاروان غم بیامد به شهر شام در غم و اندوه میان خاص و عام
شامیان یکسر همه گرم سرور اهل بیت مصطفی در آه و سوز
شامیان زین کاروان خندان بدند کودکان شاه دین گریان بدند
شامیان من خود امام بن امام هستم و باشد قدر ما گرام
این شعر صرف نظر از تمام اشکالات معنایی و محتوایی که دارد در وزن و قافیه هم دچار مشکلات عدیده است .اگر بخواهیم ابیات را تقطیع کنیم می بینیم که در بیت اول ،مصراع اول به وزن " مفعولُ فاعلاتُ مفعولُ فاعلات "(بحر منسرح) مصراع دوم به سختی به وزن "مفتعلن مفتعلن فاعلات "(بحر سریع) و سه بیت بعدی به وزن " فاعلاتن فاعلاتن فاعلات "(بحر رمل ) سروده شده است . به طوری که ملاحظه می شود در یک شعر سه وزن مختلف به کار گرفته شده است .
لاله فاطمه در خون نشسته یک گل و اینهمه نیزه شکسته
ای سکینه گریه کن از بهر بابا وا شهیدا
نخل سرخ نبی در خون تپیده ساربان شاخه او را بریده
کرده زهرا بر حسینش ناله بر پا وا شهیدا
بلبل از داغ گل دارد ترانه می زنندش چرا با تازیانه
لاله در خون ناله بلبل کرده بر پا وا شهیدا
دختر فاطمه از شش برادر برده یک پیرهن برای مادر
در این شعر نیز بیت اول ، دوم ، سوم ، پنجم و هفتم به وزن "فاعلاتن فعولن فاعلاتن " و بیت دوم و چهارم به وزن "فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن" سروده شده اند . که اولی در بحر مقتضب و دومی بحر رمل کامل است .
از طرفی بحور عروضی که برای ساخت چنین اشعاری به کار برده می شود باید دارای ضرباهنگ زیبا و مهیج و یا اهنگ غم انگیز باشد که در اکثر این اشعار چنین چیزی نمی بینیم.
ج- زبان
از نظر زبانی نیز کاربرد واژه های بی ربط با موضوع موجب پایین آمدن سطح بین می شود . واژه های تکراری که در اکثر این اشعار هست تنوع زبان را محدود کرده ، بلاغت سخن را از بین برده است . در تمام این اشعار واژه هایی که نمایانگر اسامی خاص چون لیلا ، عباس ، عون و جعفر و قاسم و زینب و یا واژه های تشبیهی مثل گل و ریحان و بلبل و ...و تشبیهات بی محتوا است دایره این نوع شعر را محدود و غیر منسجم نموده است . بر خی ناهماهنگی های بین واژه ها مثل وصله ای ناجور به چشم می خورد مثلا در این شعر :
اسیر تاب گیسوی حسینم قتیل تیغ ابروی حسینم
به گیسوی دو تایت تا نداری میان شهدا همتا نداری
واژه های "قتیل" و "شهید" با دیگر واژه ها ارتباطی معنایی پیدا نکرده و نتوانسته اند در شعر جایی باز کنند.
نوع زبان به کار گرفته شده در خیلی مواقع با هدف شعر همخوانی ندارد . با توجه به ابیاتی که در پی می اید می بینیم که واژه ها هیچ تناسبی با یک شعر انقلابی و حماسی که ولوله در میان مسلمین ایجاد می کند ندارد؛ تنها به یک عشق بی منطق اشاره شده که عاشق بدون دلیل گرفتارش شده و نمی تواند فرار کند :
دوستش دارم چه کار کنم چه کار با عشق یار کنم
صید دو چشمونش شدم کی می تونم فرار کنم
ادامه در پست بعدی
نوحه نوعی مرثیه مذهبی است که با آهنگ و لحن خاص در مجالس سوگواری امام حسین همراه با مراسم سینه زنی و یا زنجیر زنی خوانده می شود .
شعرهایی که برای نوحه سروده شده از بحرهای عروضی برخوردار است اما از حیث وزن و قافیه متنوع تر از قالبهای شعر سنتی فارسی است و با ضرب آهنگ های سینه زنی متناسب و هماهنگ است . علاوه بر ان تساوی مصراع ها در برخی از انها رعایت نمی شود و از این نظر شباهتی به شعر آزاد نیمایی دارند .
درباره سرایندگان نوحه می توان به دو گروه مشخص اشاره کرد . دسته اول شاعرانی هستند که در کنار فعالیت های ادبی خود به سرودن نوحه نیز پرداخته اند . این شاعران به زبان شعر و ادبیات به معنای خاص تسلط داشته اند و نوحه هایشان نیز خبر از سلاست و روانی زبان انها می دهد . گروه دوم دسته ای هستند که ذوقی در نظم پردازی دارند و تا حدودی با موسیقی نیز آشنا هستند و اطلاق عنوان شاعری بر آنها غیر موجه است اینان به سابقه عشق و علاقه ای که به آل علی و شهدای کربلا دارند تنها به سرودن نوحه اکتفا می کنند و بیشتر از هر چیزی به اجر معنوی این کار چشم دوخته اند . این نوحه سرایان از نظر شغل و حرفه درسطوح مختلف جامعه دیده می شوند .به همین دلیل اکثر اشعاری که از طبع این نوحه سرایان بیرون می اید، تطابقی با اصول ضروری و منطقی شعر ندارد . وزن و قافیه حداقل به صورت نیمایی یکی از ضروریات نوحه ای است که بتوان آنرا در مجالس خواند ، اما به دلیل نا آشنایی این افراد و استقبال مردمی از چنین اشعاری سالیان سال است ابیات ناموزون بی قافیه به طور غلط رواج پیدا کرده و در مجالس خوانده می شود . از طرفی،اکثریت نوحه ها و مراثی سروده شده ،از سوی عوام ،مربوط به عزاداری امام حسین است . با توجه به اینکه نهضت حسینی دارای سه عنصر مهم منطق و عقل ،حماسه و عزت ،عاطفه.است .از این رو اشعاری که برای این نهضت عظیم سروده و خوانده می شود نیز باید واجد این سه عنصر باشد .
در این مقاله درباره نقاط ضعف نو حه و مرثیه های مرسوم از نظر فرم و محتوا بحث می شود. از جهت فرم، وزن و قافیه و زبان و از نظر محتوا، ارتباط اشعار با نوع حادثه و هدف گوینده و ارتباط آن با اصل موضوع، مورد نظر است .
در بررسی مراثی و نوحه هایی که به طور گسترده در محافل عزاداری خوانده می شود به نقاط ضعفی بر می خوریم که آنها را می توان به دو دسته فرم و محتوا تقسیم کرد .
1- ایرادات مربوط به فرم
الف- قافیه
چنانکه ذکر شد سرایندگان اشعار مذهبی به ویژه نوحه و مرثیه اغلب تبحر کافی در سرودن ندارند و از ریزه کاری های شعر بی خبرند به همین دلیل در خیلی از این اشعار اشکالات مربوط به قافیه دیده می شود . شعر زیر دو بیت اول از غزلی است که تمام قافیه هایش با حروف"ون"پایان می پذیرد اما در اولین بیت حروف پایانی قافیه " ان" است . با اینکه این شعر از نظر وزن مشکلی ندارد و از نظر معنا هم به نسبت اشعاری که به این سبک است قوی تر است ، این اشکال در ان نمایان است .
بس بانگ غم و ناله به گردون شود امشب گردون عجبی نیست که ویران شود امشب
لرزد فلک از ماتم و گرید ملک از غم در حیرتم اوضاع فلک چون شود امشب...
در دو بیت زیر نیزمی بینیم که در بیت اول، حرف روی قافیه متفاوت است. "سرور " را نمی توان با "سوز" قافیه کرد و در بیت دوم دو کلمه به ظاهر هم قافیه داریم در این دو کلمه نیز حرف روی را باید در واژه های "گری" و "خند"جست زیرا بر اساس قوانین قافیه "ان" حروف وصل و خروج هستند که البته عوام میان اینها فرقی قائل نیستند .
شامیان یکسر همه گرم سرور اهل بیت مصطفی در آه و سوز
شامیان زین کاروان خندان بدند کودکان شاه دین گریان بدند
در بیت زیر نیز همین اشکال دیده می شود. در اینجا نیز واژه های قافیه " عطش "و "جوان " هستند که در حرف روی اشتراکی ندارند. به این نوع عیب قافیه "شایگان" گفته می شود
اهل حرم شاه شهیدان همه عطشان در شیون و غوغا ز غم مرگ جوانان
ب- وزن
در باب وزن نیز به اشکالات فراوانی بر می خوریم این اشکالات گاه جزئی و ناشی از کم و زیاد شدن سیلابها و گاه کلی و به صورت تغییر کامل وزن در ابیات مختلف و یا کوتاه و بلند شدن مصراع ها است .
چون کاروان غم بیامد به شهر شام در غم و اندوه میان خاص و عام
شامیان یکسر همه گرم سرور اهل بیت مصطفی در آه و سوز
شامیان زین کاروان خندان بدند کودکان شاه دین گریان بدند
شامیان من خود امام بن امام هستم و باشد قدر ما گرام
این شعر صرف نظر از تمام اشکالات معنایی و محتوایی که دارد در وزن و قافیه هم دچار مشکلات عدیده است .اگر بخواهیم ابیات را تقطیع کنیم می بینیم که در بیت اول ،مصراع اول به وزن " مفعولُ فاعلاتُ مفعولُ فاعلات "(بحر منسرح) مصراع دوم به سختی به وزن "مفتعلن مفتعلن فاعلات "(بحر سریع) و سه بیت بعدی به وزن " فاعلاتن فاعلاتن فاعلات "(بحر رمل ) سروده شده است . به طوری که ملاحظه می شود در یک شعر سه وزن مختلف به کار گرفته شده است .
لاله فاطمه در خون نشسته یک گل و اینهمه نیزه شکسته
ای سکینه گریه کن از بهر بابا وا شهیدا
نخل سرخ نبی در خون تپیده ساربان شاخه او را بریده
کرده زهرا بر حسینش ناله بر پا وا شهیدا
بلبل از داغ گل دارد ترانه می زنندش چرا با تازیانه
لاله در خون ناله بلبل کرده بر پا وا شهیدا
دختر فاطمه از شش برادر برده یک پیرهن برای مادر
در این شعر نیز بیت اول ، دوم ، سوم ، پنجم و هفتم به وزن "فاعلاتن فعولن فاعلاتن " و بیت دوم و چهارم به وزن "فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن" سروده شده اند . که اولی در بحر مقتضب و دومی بحر رمل کامل است .
از طرفی بحور عروضی که برای ساخت چنین اشعاری به کار برده می شود باید دارای ضرباهنگ زیبا و مهیج و یا اهنگ غم انگیز باشد که در اکثر این اشعار چنین چیزی نمی بینیم.
ج- زبان
از نظر زبانی نیز کاربرد واژه های بی ربط با موضوع موجب پایین آمدن سطح بین می شود . واژه های تکراری که در اکثر این اشعار هست تنوع زبان را محدود کرده ، بلاغت سخن را از بین برده است . در تمام این اشعار واژه هایی که نمایانگر اسامی خاص چون لیلا ، عباس ، عون و جعفر و قاسم و زینب و یا واژه های تشبیهی مثل گل و ریحان و بلبل و ...و تشبیهات بی محتوا است دایره این نوع شعر را محدود و غیر منسجم نموده است . بر خی ناهماهنگی های بین واژه ها مثل وصله ای ناجور به چشم می خورد مثلا در این شعر :
اسیر تاب گیسوی حسینم قتیل تیغ ابروی حسینم
به گیسوی دو تایت تا نداری میان شهدا همتا نداری
واژه های "قتیل" و "شهید" با دیگر واژه ها ارتباطی معنایی پیدا نکرده و نتوانسته اند در شعر جایی باز کنند.
نوع زبان به کار گرفته شده در خیلی مواقع با هدف شعر همخوانی ندارد . با توجه به ابیاتی که در پی می اید می بینیم که واژه ها هیچ تناسبی با یک شعر انقلابی و حماسی که ولوله در میان مسلمین ایجاد می کند ندارد؛ تنها به یک عشق بی منطق اشاره شده که عاشق بدون دلیل گرفتارش شده و نمی تواند فرار کند :
دوستش دارم چه کار کنم چه کار با عشق یار کنم
صید دو چشمونش شدم کی می تونم فرار کنم
ادامه در پست بعدی
حج یکی از مهمترین فروع دین و مهمترین مراسم مسلمانان است که سالی یکبار به طور خاص و در تمام مدت سال به طورعام مشتاقان درگاه احدیت را به خود مشغول می کند . این مراسم مذهبی با تمام رسم و رسومات و اداب خود در اشعار فارسی نمود فراوانی یافته است . اکثر شعرای ایرانی که خود حج گزارده یا در ارزوی ان بوده اند درباره خود حج و مشکلات راه و تبعات ان بسیار سروده و گاه راه عرفان پیموده حج را در قوالب عارفانه به تصویر کشیده اند .البته انها هم که تعابیر عرفانی از حج دارندخود طالب پیمودن اه حج بوده و خانه خدا را زیارت کرده و یا در ارزوی ان بوده اند و به وجوب ان واقف .
یکی از مطالبی که بسیار در اشعار دیده می شود سختی راه مکه و وجود خار مغیلان و طولانی بودن راه است . پیش از این ، راه حج دارای خطرات فراوان و مستلزم گذشتن از بیابان های خوفناک و بسیار طولانی بود که خطرات بسیار در ان وجود داشت و کسانی که این راه را در پیش می گرفتند از جان خود می گذشتند و به هوای کعبه قدم در راهی پر خطر می نهادند . در خیلی از اشعار سخن از سختی راه و رنج خار مغیلان دارد که در بیابانهای سر راه مکه ،حجاج پیاده را ازار می داده است . این مشکل در بسیاری از اشعار گذشتگان جزو سختی های راه شمرده شده که شیرینی منتهای راه انرا اسان می نموده است . حافظ گوید:
در بیابان گربه شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
و :
جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد
که جان زنده دلان سوخت در بیابانش
سعدی شاعر بزرگ قرن هفتم در اینباره سروده است :
مغیلان چیست تا حاجی عنان از کعبه بر پیچد
بساط پرنیان باشد خسک در راه مشتاقان
همچنین مرگ در این راه چیزی گرفته نمی شد و حتی به قیمت مرگ ، مشتاقان روی از کعبه بر نمی تافتند :
ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت
کمینه انکه بمیریم در بیابانش
مولانا بی اینکه حج ظاهری را نفی کند به باطن امر توجه نشان داده و هدف حج را شناخت خدا و نه دیدار خانه خدا دانسته و گفته است :
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق در نظر مولانا همه جا هست و تنها دل بیداری می خواهد که با چشم بصیرت اورا ببیند و نیازی به پیمودن بادیه های خوفناک ندارد :
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
مولانا از کسانی که چندین بار به حج رفته و هنوز خدای خانه را نیافته اند انتقاد کرده و و از انها می خواهد به جای چندین باری که به حج ظاهری رفته اند یکبار هم راه دل را امتحان کنند و به خود رجوع نمایند :
صد بار از این راه بدان خانه برفتید
یکبار از این خانه بر این بام بر ایید
او معتقد است معشوق ازلی دردل انسان است و اگر بتواند صورت او را در ایینه دل خود تماشا کند حاجی و کعبه و خانه خود اوست :
گر قصد شما دیدن ان خانه جان است
اول رخ ایینه به صیقل بزدایید
خاقانی شاعر قرن ششم که خود نیز به حج رفته است در اینباره تعابیری عرفانی دارد . او سفر کعبه را نمادی از سفر اخرت می خواند و انرا به بار عام خداوند تعبیر می کند که خواص از ان صدای در بهشت را می شنوند . تعبیر او این است که از راه زیارت خانه خدا به مانند خواص که به ظواهر توجه نداشته به درک مقصور نائل می شوند می توان به خود خالق ره یافت و بهشت را برای خود خرید :
مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند
بختیان از جرس صبحدم اوا شنوند
عارفان نظری را فدی اینجا خواهند
هاتفان سحری را ندی اینجا شنوند
سفر کعبه نمودار ره اخرت است
گر چه رمز رهش از صورت دنیا شنوند
بار عام است و در کعبه گشاده است کز او
خاصگان بانگ در جنت ماوا شنوند
از طرفی او دل را ایینه تمام نمای خداوند می داند و کعبه سنگین را نمادی دانسته برای شناخت کعبه اصلی که جان است :
شبروان در صبح صادق کعبه جان دیده اند
صبح را چون محرمان در کعبه عریان دیده اند
کعبه سنگین مثال کعبه جان کرده اند
خاصگان این را طفیل دیدن ان دیده اند
عاشقان خداوند قبل از اینکه ملزم به رفتن حج باشند از طریق دل خدا را شناخته و دور کعبه جان طواف کرده اند سپس تنها برای انجام امر واجب به سفر حج می روند :
عاشقان اول طواف کعبه جان کرده اند
پس طواف کعبه تن فرض فرمان دیده اند
در جای دیگر نیز همان تعبیر پیشین دیدن کعبه در ایینه دل را بیان کرده است صبح در اینجا نیز نماد دل پاک و روشن است که مانند اینه همه چیز را منعکس می کند و شبروانی که همان شب بیداران و متهجدانند در این اینه کعبه واقعی را می بینند .
شب روان چون رخ صبح اینه سیما بینند
کعبه را چهره در ان اینه پیدا بینند
محتشم کاشانی شاعر مرثیه سرا نیز علاوه برتوجه به زیارت خانه خدا و تاکید بر لزوم ان ، خود شناسی را مقدم بر خدا شناسی دانسته و دیدار خانه بدون درک خدای خانه را بی ارزش دانسته حج ظاهری را امری ریایی دانسته و طواف بدون حضور عشق را به هیچ نمی شمارد:
ای کعبه رو که دور ز عشقی طواف تو
غیر از نظاره در و دیوار خانه چیست
و نیز می گوید :
خانه پرست از ریا رفت و به کعبه کرد جا
خانه ماست هر کجا باده پرست می رود
شخصیتهای داستان مؤلفه هایی هستند که خواننده را با محتوای داستان پیوند می دهند به ویژه در فیلم ، این شخصیت ها هستند که چون پلی عمل کرده بیننده را با خود به زوایای ناشناخته ذهن سازنده می برند . اگر بپذیریم که فیلم باید دارای فیلمنامه ای باشد که طبیعتا از طرحی پرداخته شده به صورت داستان نشات می گیرد ناچار باید عناصر داستانی را در ان لحاظ کنیم تا هر عنصر در جای خود قرار گیرد . بیننده انتظار دارد شخصیتها برایش قابل لمس و طبیعی باشند مگر اینکه فیلم دارای زمینه ای تخیلی و سور رئالیستی باشد . اما در یک داستان عادی مثل سریال مرگ تدریجی یک رویا انتظار می رفت شخصیتها سنجیده تر عمل کنند . بر اساس منطق داستان" رمان نویس هرگز نباید به خواننده اجازه دهد که بگوید ، فلان و بهمان آدم هیچوقت اینطوری رفتار نمی کند " (موآ م ، سامرست (1372 ) درباره رمان وداستان کوتاه ، کاوه دهگان ، تهران : انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی ، چاپ سوم ص 10 )
شخصی که سازنده فیلم یا نویسنده داستان به مخاطبانش نشان می دهد"در عین حال، نماینده همنوعان خویش و وابسته به اجتماعی است که در آن زندگی می کند، این فرد ممکن است نمونه ی برجسته و مؤثر یک عده از مردم باشد ولی فردی مشخص و غیرعادی نیست " (مکتبهای ادبی ، ص 288 )
در این سریال شخصیت اول داستان که محور تمام ماجراهاست دختری تحصیل کرده روشنفکر و دارای شعور اجتماعی است اما همین دختر در مقابل خواهر پرخاشگر خود چنان رام و مطیع است که حتی از یک کودک هم چنین انتظاری نمی رود . معلوم نیست چرا مارال با وجود مخالفتهای خواهرش به این سادگی ازدواج می کند ولی بعدا به راحتی تحت تاثیر او از زندگی خود کناره می گیرد بی انکه از شوهرش بی توجهی و ظلمی دیده باشد . مارال با اینکه از اوضاع بد روانی خواهرش خبر دارد به سادگی تحت تاثیر او قرار می گیرد . درست در شب عروسی سر و کله مردی پیدا می شود که هیچگاه معلوم نمی شود کیست از کجا امده نسبتش با دوستان مارال چیست و منظورش از فریب مارال و پراکندن زندگی او چیست . ایا جایزه ادبی مارال واقعیت داشت یا ساخته ذهن اریان بود ؟
دومین شخصی که بسیار بد پرداخته شده و با بازی بدتر خود داستان را دچار رکود کرد، اراس بود . شخصی که با قاچاقچیان ادم همکاری می کند یکباره چنان دلرحم می شود که از هیچگونه کمکی به دو زن تنها دریغ نمی کند حتی دوست بی رحم اوکه به سادگی و از روی عمد عده ای ادم بی گناه را پس از گرفتن پول راهی دیار عدم کرده است ،دلش برای حامد می سوزد و حقیقت را به او می گوید و او را برای نجات زن و بچه اش یاری می دهد !
اینگرید نیز با وجود زرنگی در کلاه گذاشتن سر ساناز دارای شخصیتی ابله است که به سادگی به خاطر عشقی لحظه ای ، نشانی خود را در اختیار ادمهایی می گذارد که شناختی از انها ندارد و حتی می داند که با ساناز در ارتباطند .
علاوه بر ضعف در شخصیت پردازی منطق داستان و حقیقت مانندی نیز بسیار ضعیف و گاه غیر قابل باور است به ویژه در قسمت پایانی و نجات مارال و هستی از دل ابهای خروشان پس از اینکه از میان تمام ادم های داخل کشتی به طور معجزه اسایی نجات یافته اند . هیچ عقل سالمی نمی تواند بپذیرد که حامد با ان فاصله از کشتی بتواند به موقع به محل فرو رفتن زن و بچه اش برسد و به راحتی انها را در زیر اب پیدا کند هر دو را نجات دهد و خودش هم نجات یابد .به تمام موارد ذکر شده ، روابط غلط علت و معلولی و طرح ناقص فیلمنامه و پایانبندی بسیار بد را هم که اضافه کنیم چیزی از یک سریال موفق باقی نمی ماند .
پنجمین دوره چشنواره نقد کتاب با حضور دکتر حداد عادل ،دکتر احمد سمیعی ،دکترعبدالعلی دستغیب ،دکتررضا داوری اردکانی و بسیاری از استادان عرصه نقد ،به همت خانه کتاب در سرای اهل قلم برگزار شد .
دراین مراسم ضمن معرفی 19 نفر از منتقدین برگزیده و شایسته تقدیر در بخش های فلسفه ، دین ،علوم اجتماعی و ادبیات فارسی ،ادبیات داستانی ،شعر ،تاریخ،کودک نوجوان جوایزی به انان اهدا شد .
در بخش ادبیات فارسی مقاله دکتر محمد غلامرضایی و اکرم حاجی سید اقایی با عنوان"نثر شیوای فارسی در خدمت قران" در کتاب ماه ادبیات شماره 5 شهریور 1386،در بخش ادبیات داستانی مقاله سیاوش جمادی با عنوان "انکار حضور دیگری"نشریه خوانش شماره 6 تابستان 1386 و مقاله مریم غفاری جاهد با عنوان " گذری بر سالهای ابری "مجله ادبیات داستانی شماره 109 مرداد 1386و در بخش شعر مقاله دکترعبدالعلی دستغیب با عنوان اه تا ماه "نشریه الفبا بهمن و اسفند 1386 شایسته تقدیر و برنده سه سکه بهار آزادی ، لوح تقدیر و تندیس جشنواره گردید.
متولد شهر قزوین است و یکی از بزرگترین خوانندگان و همچنین انسان هایی که دوره خود بیش از اینکه به کار هنری بپردازد، در فکر کمک به مردم و تهیدستان بود. خصوصیات اخلاقی وی بود که باعث شد نامش جزو ماندگارترین نام های موسیقی کشورمان باقی بماند. قمر شاگرد مرتضی خان نی داوود و به طور غیر مستقیم، پرورده مکتب حسین طاهرزاده بود. توانایی بالا در تکنیک و همچنین احساس فوق العاده اش باعث شد تا کارهای ارزشمندی در موسیقی ایران از وی به جا بماند. کارهای وی با دیگر موسیقی دانان: صفحه های گرامافون با تار مرتضی نی داوود، ارسلان درگاهی، ویولن موسیقی معروفی و پیانوی مرتضی محجوبی با اجرای آثاری از عارف، درویش خان، نی داوود و امیر جاهد.
قمرالملوک وزیری در گفت و گویی با مجله سپید و سیاه سال ها پیش از انتشار این مطلب ، انرا چون درد دلی از خود به جای گذاشته است :
وقتی که تو این دردل های مرا می خوانی من یک زن به قول تو هنرمند که متعلق به یک قرن بود ،زیر خروارها خاک سرد و سیاه خفته ام . دیگراز حنجره من صوتی برنمی خیزد، طنین اواز من دلها را نمی لرزاند، دنیای من تاریک است .خاموش است، اما همچنان خوشحالم که روح من عظمت خود را از دست نداده است و هنری که در زندگی هرگز او را بنده دینار و درهم نکرده ام و به او خیانت نورزیده ام با من است . من مرده ام؛ اما خاطره من، خاطره حیات هنر من نمرده است . خاطره ای که در ان هیچگونه کینه و دشمنی و گستاخی و حسد و شاید هم پستی و رذالت و پول پرستی وجود ندارد . اطمینان دارم که کسی بعد از مرگ من از من بدگویی نمی کند ؛زیرا من هنرم را بنده تجارت نکرده ام و همیشه انرا در راه تحقق بخشیدن به ارزوهای ملی و میهنی خودم به کار انداخته ام . من ثروتی ندارم . هیچ چیز . اما دل های یتیمانی را دارم که به خاطر مرگ من از غم مالامال می شوند . چشم هایی را دارم که در فقدان من اشک می ریزند همان دخترها و پسرهایی که لبخند مهر مادر را ندیده اند ؛همان ها که با پول من پرورش یافتند ، شوهر کردند ، داماد شدند و حالا به جای انکه در فاحشه خانه ها و یا زندان ها به سر برند آدم های خوشبختی هستند ...خواننده عزیز من چه کسی جرات می کند که بگوید این مهتاب قشنگی که بر گور من می تابد ، این بهاری که شکوفه هایش را به خاک من نثار می کند، این پاییزی که حزون و غم انگیز می خندد و برگ های زردش را به من هدیه می کند همیشه هست ؛ اما قمر نیست ؟... نه ، من هستم . با هنرم ، با هنری که هیچگاه دامانش را الوده نکرده ام زنده ام ؛ اما انها که به هنر خیانت می کنند چرا به من که گوشه عزلت گرفته بودم با دو دانگ صدای خود نیش می زدند و می گفتند " ما باید هر چه می توانیم پول جمع کنیم برای اینکه قمر الملوک نشویم "شما بعد از مرگ من به انها بگویید که قمر فرسنگ ها روحش از پستی و رذالت پول پرستی دور بود ، قمر الملوک هنر را می شناخت و شما این اسکناس های کثیف را ....قمر با بزرگی و با افتخار و با هنر زندگی کرد امروز هم که زیر خروارها خاک خفته است نه کسی را ازرده و نه دلی را شکسته است و هیچکس کینه ای از او در دل ندارد و دل های مردم هنر دوست در غمش در غم مرگش شکسته است . ما رفتیم اما شما که هنر ملی ایران را به پول می فروشید، الوده می کنید و هیچ نقطه روشن و درخشانی در زندگی ندارید گناهتان نابخشودنی است .
استاد شهریار درباره شبی که قمر مهمان او و دوستانش بوده غزلی زیبا سروده که حکایت از محبوبیت این هنرمند در دوره خود دارد :
از کوری چش فلک امشب قمر اینجاست اری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست
اهسته به گوش فلک از بنده بگویید چشمت ندود اینهمه ، یک شب قمر اینجاست
اری قمر ان قمری خوشخوان طبیعت ان نغمه سرا بلبل باغ هنر اینجاست
شمعی که به سویش من جانسوخته از شوق پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست
تنها نه من از شوق سر و پا نشناسم یک دسته چو من عاشق و بی پا و سر اینجاست
مهمان عزیزی که پی دیدن رویش همسایه همه سر کشد از بام و در اینجاست
ساز خوش و اواز خوش و باده دلکش ای بی خبر اخر چه نشستی خبر اینجاست
اسایش امروزه شده درد سر اما امشب دگر اسایش بی درد سر اینجاست
ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام برخیز که باز ان بت بیداد گر اینجاست
ان زلف که چون هاله به رخسار قمر بود باز امده چون فتنه دور قمر اینجاست
در اثار پائولو کوئیلو عرفان ، فلسفه و سرنوشت از دستمایه های اصلی هستند وپائو لو می کوشد تا پیچیده ترین و ژرف ترین نکات فلسفی و عرفانی را در قالب ساده ترین محتوا بیان کند در کتاب "مکتوب " این نکته به طور بارز دیده می شود .حکایات ، کوتاه اما تاثیر ان ماندنی است . در ابتدای کتاب امده است :
مکتوب یعنی نوشته شده . عرب گمان می کند این عبارت ترجمه خوبی برای واژه مکتوب نیست زیرا گر چه همه چیز از قبل نوشته شده اما خداوند بخشاینده است و این کار را تنها برای کمک به انسان کرده است .
اینک یکی از حکایات کتاب:
پیر گفت دوست عزیز، مجبورم چیزی به تو بگویم که شاید انرا ندانی . مدتها در این فکر بودم که چگونه شنیدن این خبر را برایت ساده تر کنم و انرا با رنگ های روشنتر بیارایم به ان وعده های بهشت و تجسم کمال بیافزایم و با توصیفات راز گونه . اما هیچکدام اینجا به کار نمی اید .
نفسی عمیق بکش و خود را اماده کن .از انچه می گویم کاملا مطمئن هستم این یک پیشگویی لغزش ناپذیر و بدون تردید است .
قضیه این است : تو خواهی مرد . فردا یا پنجاه سال دیگر ، دیر یا زود ، اما به هر حال خواهی مرد .گر چه شاید تمایل نداشته باشی و یا برنامه های دیگر داشته باشی . به دقت به انچه که امروز می خواهی انجام دهی فکر کن . در مورد فردا یا باقی عمرت نیز.
ما وارث یک پیرهن سوخته ایم
خاکستری از یک چمن سوخته ایم
این تهمت زندگی است بر ما زده اند
ما اش نخورده دهن سوخته ایم
مهدی نقبایی
*
این داغ برای دل من بسیار است
فهمیدن راز لاله ها دشوار است
از شیوه انتخاب در چیدنشان
پیداست که دست دیگری در کار است
محمد رضا ترکی
*
پرهای همه درختها ریخته است
با خاک مزار باغ امیخته است
پیراهن خیس چاک چاکش را ابر
بر بام بلند باد امیخته است
بهمن رافعی
*AboutUs*>