تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچپد ، به حنا ها به افراها.
و هنوز ما در کشت در کف داس.
ما ماندیم تا رشته شب از گرد چپر ها واشد فردا شد .
روز آمد و رفت .
تاریکی پیچک وار ، به چپر ها پیچید ، به حنا ها به افراها.
و هنوز یک خوشه کشت، در خور چیدن نه.یاد رسیدن نه.
و هزاران روز و هزاران بار.
تاریکی پیچک وار ، به چپرها پیچید ، به حناها به افراها.
پایان شبی، ما در خواب ، یک خوشه رسید ، مرغی چید .
آواز پرش بیداری ما.
(هشت کتاب ، 246)
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
محمد حسین شهریار شاعر معاصر از خطه آذربایجان ، شاعری پر آوازه و شیرین سخن است که اشعار فراوانی به زبان آذری و فارسی دارد . شعر حیدر بابای او به زبان آذری سروده شده و از اشعار معروف و زیبای اوست که قسمتی از ان به فارسی ترجمه شده است . شهریار گر چه به سبک قدما شعر می گوید و اشعار نو کمتر دارد اما از مضامین نو و امروزی غافل نیست . در این غزل که نامش "غزل قراضه" است ، با اینکه غزل عشقی است اصطلاحات و واژه هایی به کار برده که مفاهیم طنز آمیز از ان بیرون می آید مانند : سر رفتن حوصله ، زیر بار رفتن ،ور رفتن ، ماده رفتن و نر برگشتن ، هوتول،در رفتن تلنگ ،از رو رفتن ،بی پدر و مادر ، از دستش در رفت ، اینها عباراتی نیستند که در شعر استفاده شوند اما در شعر شهریار به فراوانی یافت می شود . تفاوت شعر شهریار با شعر قدما هم در همین مضمون های عامیانه ای است که وارد حوزه ادبیات کرده که در نثر دهخدا و شعر اشرف الدین گیلانی(نسیم شمال ) هم نمونه هایی از آن می بینیم .
غزل قراضه
از فراق تو دگر حوصله من سر رفت زیر بار غم هجرت نتوان دیگر رفت
بخت من در شب هجران تو از شرم حضور وعده وصلی اگر داد ز زیرش در رفت
نتوانست برد از پسر ذوق تو دل دخترفکرت من هرچه که با خود ور رفت
دل ز کوی تو چو مستخدم کشف قاچاق ماده برگشت اگر موقع رفتن نر رفت
گر کسی زیر هوتول رفت نگیریم بر او خوشمزه کار کسی بود که زیر خر رفت
زیر بار غم دنیا نه منم عاجز و بس رستم زال زمین خورد و تلنگش دررفت
دلم اول به جفای تو نمی رفت از رو دید روی تو ازاو سفت تر است آخر رفت
پیش ما یار نیامد نه به زاری نه به زور گر به پیش دگران رفت به زور زر رفت
بایدش کند مهر پدر و مادر دل هر که دنبال چنین بی پدر و مادر رفت
از " قراضه " غزل خوب تقاضا نکنید این یکی هم دگر این دفعه زدستش دررفت
( دیوان شهریار ، ج1 ، 723)
علی اشرف درویشیان در سال 1320 خورشیدی در شهر کرمانشاه به دنیا امد . در سال 1337پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه برای مدت هشت سال در روستاهای گیلان غرب(اسلام آباد) آموزگار شد . از کودکی به کارهای گوناگون دست زد ، کار و تحصیل را همراه هم ادامه داد و از سال 1345 در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی و سپس تا فوق لیسانس روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته فوق لیسانس مشاوره و راهنمایی تحصیلی پیش رفت. از سال 1350 تا 1357 به خاطر نوشتن داستان های از این ولایت و فعالیت های سیاسی سه بار دستگیر و ممنوع القلم و بار سوم به یازده سال زندان محکوم شد که پس از گذراندن شش سال با انقلاب مردم آزاد گردید . برخی از آثار او به زبان های انگلیسی ، فرانسوی ، روسی، آلمانی ، عربی ، کردی ، ارمنی و اخیرا به زبان فنلاندی ترجمه شده است .آثار منتشر شده او بدین شرح است :
داستان کوتاه و رمان
از این ولایت ، آبشوران ،فصل نان ، همراه آهنگ های بابام ،قصه های بند، درشتی ، سلول 18، سال های ابری ، ازندارد تا دارا ، برگزیده داستان ها ، چهار کتاب
داستان برای کودکان و نوجوانان
ابر سیاه هزار چشم ،گل طلا و کلاش قرمز ، رنگینه ، کی بر می گردی داداش جان ، آتش در کتابخانه بچه ها،روزنامه دیواری مدرسه ما
فرهنگ عامه
افسانه ها و متل های کردی ، فرهنگ گویش کرمانشاهی ، فرهنگ افسانه های مردم ایران 20 جلد ( با همکاری رضا خندان مهابادی)
گرد آوری
کتاب بیستون شماره 1،کتاب کودکان و نوجوانان (یازده شماره)، نقد و بررسی ادبیات کودکان و نوجوانان (سه شماره )،خاطرات صفرخان(گفت و گو با صفر قهرمانیان )، برگزیده آثار صمد بهرنگی ، یادمان صمد بهرنگی
مقاله
مقالات ، صمد جاودانه شد ، روز اول تعطیلی ، (داستان ، مقاله) ،چون و چرا (مجموعه مقاله ها )
منتشر می شود
همیشه مادر (رمان )، عقاید و رسوم مردم کرمانشاه ،داستان های تازه داغ ، داستان های محبوب من ، داستان و نقد داستان (با همکاری رضا خندان مهابادی ) ،داستان معاصر کرد (مجموعه داستان های کوتاه کردی )
در اینجا یکی از داستان های مجموعه " از این ولایت" را بررسی می کنیم :
نام داستان: ندارد
خلاص?داستان
یکی از شاگردان راوی به نام " نیاز علی " پسرکی آرام و بیمار است . سال دوم دبستان است و درسش را خوب می خواند . او نمی تواند با سایر بچه ها بازی کند چون هر وقت بازی می کند، سرفه اش می گیرد و خون بالا می آورد. وضع مالی خوبی ندارد و کاغذ مشقش را از داخل سطل زباله جمع می کند. یک روز معلم به او می گوید متن روزنامه ای که به جای شیشه به پنجره چسبانده اند بخواند. او درست و بی غلط می خواند : " کت دویست و پنجاه هزار تومانی در تهران حراج شد " . پدر نیاز علی پیر و بیکار است . مادرش که قبلا کارش خندان کردن پسته بوده ، پس از افتادن دندان هایش بیکارشده است . برادر بزرگش هم سال گذشته هنگام خاکبرداری ، زیر آوار مانده و مرده است .
یک روز معلم به بچه ها می گوید خواب هایشان را تعریف کنند. نیاز علی خواب جالبی تعریف می کند. او خواب دیده که خودش و پدرش گنجشک شده اند و دارند پرواز می کنند و مادرش گریه می کند و یکدفعه ، مش باقر را که قبلا برایش کار می کرده به شکل اژدهایی می بیند و از ترسش ، تند تند پسته ها را خندان می کند و از دهانش ، خون می ریزد . پسته ها با هم متحد می شوند که نخندند تا مش باقر ناراحت بشود. مش باقر ، نیاز علی را می بیند و می خواهد بگیردش ، یکی از پسته ها شبیه بالون می شود و او را با خود به آسمان می برد . در آنجا می خواهد ستاره بچیند، ولی می افتد پاپین و از خواب می پرد. چند روز بعد نیاز علی ، سر کلاس حاضر نیست . بچه ها می گویند : دیروز غروب ، از سرما مرد در حالیکه داشت می گفت ، ستاره می خواهم ، ستاره می خواهم ، یه ستاره برا ننه ام .
بررسی محتوا
این داستان ، حکایت از سرنوشت غم انگیز پسری دارد ، که فقر و بیماری او را از پا در می آورد و در همان حال در شهرهای بزرگ ، کت دویست و پنجاه هزار تومانی ، فروخته می شود. اختلاف فاحش طبقاتی در این داستان نمود بارزی دارد. پنجره های کلاس، با وجود سرما ، شیشه ای ندارد و با روزنامه پوشانده شده ، بچه ها از راه های دور با وضع فلاکت باری می آیند و از سرما یخ می زنند. لباس های نیاز علی پاره است و دفتر مشق ندارد. به تصویر کشیدن این حقایق در کنار جمله ی روی روزنامه و خوابی سمبولیک ، که نیاز علی تعریف می کند، خط مشی نویسنده را در طرفداری از کودکان فقیر و کارگران بی پشتوانه نشان می دهد. "درویشیان" درباره آفرینش این داستان می گوید : "باید اعتراف کنم که این زندان کرمانشاه بود که به طور خیلی جدی مرا به نوشتن داستان ، واداشت . اوایل مرداد 1350 در کنگاور کرمانشاه دستگیر شدم. در آنجا مشغول گردآوری افسانه های کردی بودم و شب ها در قهوه خانه ها می خوابیدم . پلیس مشکوک شد و مرا تحویل ساواک داد... دوران سخت بازجویی که تمام شد و توانستم در میان زندانیان سیاسی و عادی ، گوشه جایی برای خودم دست و پا کنم نشستم به مرور زندگیم و حوادث تجربه هایی که دیده و ا ندوخته بودم و ناگهان در آن گوشه ی دلگیر، دور از چشم جاسوسان ، بغض قلمم ترکید و داستان ” ندارد“ را نوشتم " ( کیوان با ژن ، تابوت هایی برای شعر و داستان ، گفت و گو با علی اشرف درویشیان . نشریه ی ایران ، 6 و 7، ص1)
بررسی ساختاری
"ندارد" از نظر طرح قوی نیست و نمی توان آن را داستانی با ساختار محکم دانست . شخصیت ها سطحی و ساده اند و تنها از نظر ظاهری بررسی می شوند. نویسنده با شرح چهره ی مظلوم و بیمار نیاز علی ، جانبداری خود را از او نشان می دهد و او را قهرمان داستان خود می کند"این پسر بچه همان ندارد های سراسر کشور ماست که با سن اندکشان با دنیایی از مشکلات و محرومیتها مواجه بوده و جز نان خالی برای خوردن و پاره پوشهایی برای پوشش بدن نحیف و درمانده ی خو د نداشته اند. در واقع ،" ندارد" درویشیان نماینده قشر وسیعی از جامعه ی ماست . چرا که این نداردها ماحصل همان سیستم ظالمانه ی سرمایه داری دوران پیشین اند." ( جعفر کازرونی (1377) آثار علی اشرف درویشیان در بوته ی نقد ، انتشارات ندای فرهنگ ، ص0 11)
تنها شخصیتی که در داستان حضور دارد ؛ غیر از راوی ، نیاز علی است . راوی که خود شاهد و حاضر در داستان است ابتدا نیاز علی را بدون مقدمه وارد داستان می کند :
( - نیاز علی ندارد
- حاضر- علی اشرف درویشیان(1383 ) از ندارد تا دارا ، نشر اشاره ، چ چهارم- ص 11)
با این کار ، تصویری از یک پسر بچه محصل نشان می دهد و پس از آن با توصیف خصوصیات ظاهری او ، معرفی اش می کند . این توصیف از وضع ظاهری او ، فقر شدید مالی خانواده را نشان می دهد. نویسنده از عنصر" گفت و گو" هم در معرفی او استفاده می کند. اولین بار ، هنگامی که به او می گوید نوشته ی روزنامه ای را که روی پنجره زده شده بخواند و او درست و بی غلط می خواند و بار دوم هنگامی است که راوی از او در باره ی خانواده اش می پرسد:
( نیاز علی خانه تان کجاست ؟
- پشت قلعه آقا .
- اسم پدرت چیه ؟
- ریش چرمی ، آقا.
- چه کاره س؟
- هیچی ، آقا ، خیلی پیره نشسته توی خانه ، آقا .
- مادرت چه می کند؟
- بیکار شده ، آقا . دیروز دندان های جلوش افتاد و بیکار شد – همان ص 13)
این گفت وگوی ساده خیلی نمی تواند زندگی نیاز علی را فاش کند . سؤال و جوابی ناقص است که راوی مجبور می شود دوباره خودش باقی عوامل ایجاد فقر نیاز علی را بیان کند رابطه ی افتادن دندانهای مادر نیاز علی با بیکار شدنش برای خواننده کشف نمی شود تا زمانی که راوی خود توضیح می دهد که کار مادر او، خندان کردن پسته بوده است .
یکی از روشهای شخصیت پردازی نیاز علی تشبیه هایی است که نویسنده به کار می برد . او برای نشان دادن مظلومیت نیاز علی ، او را به پرنده ای که دست و پا بسته یا مورد آزار است، تشبیه می کند . پرندگان در داستان های دیگر این نویسنده هم نماد مظلومیت اند:
( وقتی اسمش را می خواندم….. با جیغ کوتاهی می گفت : حاضر و در این حال صدایش شبیه جوجه کلاغی بود که در مشت فشاری بدهی – ص 12)
(نیاز علی مثل پرنده ای که نخی به پایش بسته باشند خودش را به سوی مدرسه می کشید – ص 14)
شخصیت های دیگر داستان در خوابی که نیاز علی تعریف می کند حضور کمرنگی دارند. مش باقر و مادر نیاز علی ، در این خواب سمبل مظلومیتند. اومش باقر را به شکل اژدهایی می بیند که مادرش از او می ترسد :
( یک مرتبه اژدهای بزرگی آمد تو خانه مادرم تا اژدها را دید گفت : وای خدا مش باقر آمد . زود زود از میان دامانش پسته در آورد و خندان کرد. دیدم که مادرم دندان ندارد و خون از دهنش می آید – همان ص 15)
این خواب به داستان، سبک سمبولیک داده و به ارزش آن افزوده است . نویسنده در بیان زندگی و مرگ نیاز علی موفق نیست زیرا هیچ احساسی در خواننده برانگیخته نمی شود اما ذکر این خواب از زبان نیاز علی ، به داستان ، روح سمبولیزم داده است "داستان با مرگ ناگهانی نیاز علی، به پایان می رسد در این داستان نویسنده خود را درگیر شخصیت و چرای بی پاسخ مانده ی داستان نکرده است ؛ چرا معلم دلسوز داستان با وجود مشاهده ی بیماری مرگ آور نیاز علی ، خود را در گیر سختی های زندگی او و خانواده اش نمی کند و یا دست کم او را به درمانگاهی در شهر راهنمایی نمی کند " ( مصطفی فعله گری ، ص 65)
در صحنه پردازی داستان ، مکان ، وصف نمی شود اما در همان دو جمله ی اول داستان کشف می شود چون حاضر و غایب تنها در مدرسه انجام می شود ؛ در ادام?داستان وقتی اشاره به روزنامه ی روی پنجره می شود می فهمیم که کلاس ، شیشه ندارد ، پس حتما در منطقه ای محروم واقع شده است . قبل از آن هم اشاره به دیوار کاهگلی مدرسه ، محرومیت آن را نشان می دهد. زمان وقوع داستان ، زمستان است و راوی مستقیم به آن اشاره می کند :
( زمستان آمد . بچه ها از دهات دور می آمدند . وقتی که می رسیدند به آدم های یخی شباهت داشتند دور مژه ها ابروها و سوراخ بینی شان ، یخ زده بود. مژه هایشان را که به هم می زدند چق چق صدا می کرد …ص 14)
صحنه های توصیفی داستان، بیشتر در بیان حالات نیازعلی و بیماری اوست و یکبار هم که سرمای هوا و یخ زدگی بچه ها را وصف می کند برای توجیه مرگ نیاز علی است .
گفت و گو، نقش مهمی در داستان ندارد. سؤال و جواب راوی و نیاز علی، خشک و رسمی است و تنها ، ادب نیاز علی را در صحبت با معلم نشان می دهد که پس از هر جمله، کلم? آقا را به زبان می آورد. تنها حادثه ی داستان ، مرگ نیاز علی است؛ که خیلی ضعیف توصیف شده است طوری که بحران روحی شاگردان و راوی را نشان نمی دهد.
نویسنده با اینکه در توصیف نیاز علی، از تشبیه ها و استعارات جالبی کمک می گیرد؛ در اینموقع ، به سادگی مرگ نیاز علی را مطرح می کند و مثل این است که سر و ته داستان به هم چسبیده باشد:
( نیاز علی ندارد .
چند نفر از بچه ها آهسته گفتند : غایب .
تکان خوردم . جایش خالی بود. غم ناآشنایی در صورت بچه ها دیده می شد . همه سرشان را زیرانداخته بودند . از اکبر مبصر کلاس علت را پرسیدم ، گفت :
-آقا دیروز غروب مرد . از سرما آقا . خون از گلوش آمد و مرد . هی می گفت ستاره می خوام
. ستاره می خوام . یک ستاره ی قشنگ برای ننه م- ص 16)
فضای داستان یکنواخت و بدون تحرک است و علت آن اینست که گفت و گو و عمل در آن نیست . تنها زمانی که خواب نیاز علی تعریف می شود داستان حرکت می کند و جهت می گیرد.
راوی با اشاره به روزنامه ای که به جای شیشه به پنجره زده اند و نوشته های روی آن ، شکاف عمیق بین طبقات اجتماعی را نشان می دهد و اینکه راوی ، خواندن جمله ی درشت روزنامه را به نیاز علی واگذار می کند یکی از نقاط قوت داستان است . در این قسمت ، طرز روزنامه خواندن نیاز علی، واقع گرایانه توصیف شده است :
( آقا،نوشته کت.
- آفرین . درسته بخوان. خب .
- آقا . دویست و پنجاه ه ... ه... هزار تومانی
- آفرین . آفرین ، خیلی خوبه . ادامه بده .
- آقا . در تهران ح.ح .- راج شد – ص 12)
اشاره ی دیگر راوی به نوشته دیگر روزنامه پس از مرگ نیاز علی است . نویسنده پس از ذکر فاصل?طبقاتی که عامل فقر نیاز علی و سایر شاگردان است ، علت مرگ نیاز علی را، عدم بهداشت در منطقه می داند و با این جمله آن را بیان می کند:
( چشمم افتاد به روزنامه ی تازه ی روی پنجره . با خط درشت نوشته بود :
بهداشت برای همه – ص 16)
ادبیات هر قوم و هر دوره به مقتضای مسائل اجتماعی ،سیاسی، اقتصادی و دینی شکل می گیرد . اما چگونگی انعکاس وقایع بستگی به دیدگاه نویسنده و جایگاه اجتماعی، مکان و نحوه زندگی اودارد . هر واقعه بزرگی که به وقوع می پیوندد، به طور طبیعی چند دسته را در بر می گیرد و به خود مشغول می دارد : الف- کسانی که در متن حادثه قرار می گیرند و آسیب می بینند . ب – عده ای که در ارتباط با آسیب دیدگانند . ج – تخریب گران . د - تماشاچیان . حال اگر هر کدام از این افراد بخواهند واقعه را شرح دهند هر کدام از جایگاه خود و چیزی که درک کرده اند می گویند و طبیعی است که نظرات هرکدام از آنها می تواند درست یا غلط باشد. آنکه در متن حادثه است از اطراف خبر ندارد و آنکه تماشاچی است اصل قضیه را نمی داند . در اینگونه مواقع برای رسیدن به اصل ماجرا باید نظرات هر گروه را شنید و تازه با فرض بی طرفی گوینده ، به اصل رسید . در جنگ ایرا ن و عراق نیز عده ای در متن حادثه قرار گرفتند و به خیل شهدا و ایثارگران پیوستند؛عده ای پشت جبهه هواداری نموده ، مایحتاج جنگ و رزمندگان را فراهم کرده و عده ای از مجروحان پرستاری کردند ؛ عده ای به کار و کسب خود مشغول شده و گاه کارشکنی کردند و عده ای هم تنها تماشاچی بودند تا وقایع را آنطور که می بینند ثبت کنند بنابراین :" در دوران جنگ در حقیقت سه نوع نوشته درباره جنگ منتشر می شد . نخست آثار نویسندگان و شاعران پشت جبهه که از جعبه جادویی تلویزیون به جهان پر شور و شر جبهه ها چشم می دوختند . دوم نوشته ها و اشعاری که گاه نویسندگان ان، یکی دو روز مهمان یک جبهه آرام می شدند یا برای سرکشیدن و هدیه دادن، لحظاتی صدا و گرد و غبار جنگ را می شنیدند ...سوم ان دسته نویسندگان بی نام و نشانی که با احساس پاک جوانی می نوشتند؛ یک دستشان قلم بود و دست دیگرشان سلاح ؛ حتی در نوشته هایشان غلط املایی و نگارشی بود ."(تاکی ،مجموعه مقالات 69- 70)
با توجه به این مسأله، ادبیات جنگ بیشتر ادبیاتی مردانه شد؛ هم به دلیل اینکه زنان کمتر در جبهه حضور داشتند؛ هم به دلیل اینکه بیشتر نویسندگان مرد بودند . در اثار نویسندگان این دوره زنان کمتر نقشی دارند؛ مگر زمانی که همسر شهید یا جانباز باشند؛ که باز هم حق مطلب درباره شان ادا نشده است .
"نگاهی کلی به داستان های این دهه ، این مهم را نشان می دهد؛ که اکثریت قابل توجه داستان هایی که زن در آن نقش اصلی را دارد ، در روابط خانوادگی و محیط و محفل خانواده است . زن چه در حاشیه فعالیت های سیاسی و حوادث انقلاب و دوره جنگ و چه در روابط روحی اش با مرد، بیشتر در کانون خانواده مطرح می گردد . مطرح شدن زن در خانواده، در واقع نشان دهندۀ تأثیر تغییرات اجتماعی و سیاسی از یک سو و تحولات ارزشی نویسندگان این دوره ازسوی دیگر است."(زواریان، 17)
اگر چنین تصور کنیم که ادبیات ایران در دوره جنگ به پیشرفتی نائل شده، این یشرفت را تنها در کمیت می توان دید و از لحاظ کیفی ،تنها بعد معنوی آن جالب توجه است نه تکنیک های داستان نویسی . در این زمان نویسندگان جوان و پر حرارتی به عرصه داستان روی آوردند، که سابقه و حتی مطالعه ای در این کار نداشتند. بنابر این انتظاری که از این نویسندگان می رود، تنها در زمینه نقش آفرینی شخصیت ها بروز می کند .
"جنگ برای داستان نویسان همواره منبع پر بار و مغتنمی از موضوع های بزرگ بوده است؛ چون گرچه به نفسه شری است عظیم ، یکی از آن موقعیت هایی است که درون معمولا پوشیدۀ انسان هایی را که در گیر آنند امکانات و محدودیت های بالفعل و بالقوۀ آنان را در شجاعت ورزیدن و ترسیدن، در فداکاری نمودن و خود خواهی نشان دادن در ابراز محبت و کینه و نیز ظرفیت های آنان را در درد کشیدن و رنج بردن و تشنه و گرسنه ماندن خوب آشکار می کند . جنگ ساز و کار ارزش هایی نظیر ایمان ، وطن دوستی ، شرف ، افتخار و ازادگی را به روشن ترین صورتی نشان می دهد و داستان نویسی که موضوع هنرش انسان است، به ندرت ممکن است موقعیتی بهتر از جنگ بیابد تا شخصیت هایش را در آن قرار دهد و رمان های بزرگ خلق کند ." (ایرانی،مجموعه مقالات ، ص 49-62)
از طرفی نسل های آینده از طریق همین نوشته هاست که به ماهیت جنگ و تبعات آن و نحوه زندگی و افکار مردم در آن دوره پی می برند."بدون شک نسل آینده چشم انتظار دریافت تجربه ها ، سرگذشت و رفتار امروز ماست . جنگ با همۀ تلخی و شیرینی اش از راه های گوناگون به نسل آینده انتقال خواهد یافت . داستان می تواند در این زمینه نقشی اساسی را داشته باشد؛ چرا که همیشه داستان ها با انتقالی " سینه به سینه " همراه بوده اند و توانسته اند به بهترین وجه در عمق جان و اندیشه مردم نفوذ کنند " (مدرس زاده،مجموعه مقالات، ص 405 )
حوادث جنگ بیشتردر داستان های کوتاه نشان داده می شود شاید یکی از علت ها ی آن تازه کار بودن نویسنده ها باشد . البته رمان هایی نیز در این دوره نوشته شده که خالی ازاهمیت نیست .
"جنگ در داستان های کوتاه جلوه ای کامل دارد. نویسندگان ما در این گونه داستان ها موفق شده اند هر یک گوشه ای از زندگی مردم را در سال های جنگ به خوبی نمایش دهند ." (عزیزی ،مجموعه مقالات ص320)
علاقه مندان می توانند به مجله ادبیات داستانی شماره 113 مراجعه کنند
علاقه مندان به ادامه مقله ادبیات سیاسی عصر مشروطه می توانند به ماهنامه کتاب ماه ادبیات مرداد ماه شماره 4 مراجعه کنند و نظرات خود را راجع به مقاله در قسمت نظرات بنویسند . با تشکر.
در زبان فارسی واژه هایی هست که ممکن است کسی معنی آنرا نداند . این واژه ها معمولا در زبان عامه به کار می روند و همواره معنی مجازی خود را حمل می کنند . یکی از این واژه ها " خر " است خر ظاهرا همان حیوان معروف است که شهرت به حماقت دارد و برخی ادم های کودن را به ان حیوان تشبیه می کنند . در لغت نامه دهخدا راجع به این واژه چنین نوشته است :" حیوانی است که آنرا به عربی حمار اهلی گویند " ص8442 ج 6 و در همان قسمت از مزایای این حیوان مفید می گوید: اگر کسی را عقرب گزیده باشد بایدکه به آواز بلند به گوش خر گوید که مرا عقرب گزیده است و واژگونه بر او سوار شود تا درد زایل گرددوهمان جای خر به درد آید که عقرب آنکس را گزیده است و اگر پوست پیشانی خر را بر کودکی بندند که می ترسد ، دیگر نترسد و اگر مصروع با خود بدارد شفا یابد .در فرهنگ معین نیز نوشته است :" حیوان بارکشی است و دارای گوش های دراز و یال کوتاه است " و همچنین :"احمق ، ابله ، گل تر ،لای شراب
در کلمات مرکب به صورت پیشوند اید به معنی بزرگ و نتراشیده و ناهموار " (جلد اول صص1403- 1404 )
با این همه فایده ، این حیوان در ادبیات کاربرد دیگری پیدا کرده مثلا کنایاتی چون سرخر به معنی مزاحم و اصطلاحات دیگری که همگی حاکی از زشتی این واژه و حیوان منتسب به ان است؛ اما این واژه دارای معانی بهتری هم هست مثلا در ترکیب با برخی واژه ها معنی فاعلی به انها می دهد مثل پرخاشخر به معنی پرخاش کننده یا در برخی واژه ها معنی بزرگی و درشتی می دهد مثل خربوزه(خیار بزرگ) ، خرمهره (مهره درشت)،خرمگس(مگس بزرگ)،خرپشته (پشته بزرگ)، خرچنگ(دارای چنگال بزرگ) و... مسلما مراد از خر پشته ، پشته احمق و نادان نیست و چنانکه خرگوش را به خاطر گوش بزرگش، خر گوش گویند نه حماقت گوشش .
بنابراین می توان تصور کرد که خر در ابتدا به معنی بزرگ بوده است و چون ان حیوان معروف از نظر جثه از بسیاری حیوانات بزرگتر است او را خر نامیده اند که تصادفا احمق از اب در امده است پس گناه از خر نیست از حمار است، اما این واژه اینقدرجا افتاده است که ناصر الدین شاه با ان ابهت و عظمت در خاطرات عتباتش می گوید " فلان خیلی خر است ..."
ادبیات سیاسی چیست ؟
متفکرین مشروطه در تعریف ادبیات سیاسی چنین تعبیراتی دارند:«منظور از ادبیات سیاسی ، آنچنان ادبیاتی است که به صورت حکومت و اشرافیت پنجه می کشد و تمام مظاهر معنوی آنها را به باد حمله می گیرد.» (محمد مؤمنی، ص27 )
«نظم و نثر وسیله ای برای تنویر افکار عموم است و به نوعی هر نوشته با ارزش دارای ارزش سیاسی است»(همان ص28) اما تنها این ویژگی ها نیست که ادبیات سیاسی را می سازد بلکه اصول جدیدی هم برای این ادبیات نورسیده پیشنهاد می شود . میرزا آقا خان می گوید:« شعر عبارتست از ساختن و پرداختن عبارات پر معنی خوش اسلوب با وضع مطلوب و مؤثر در تشریح حالت ملتی ، یا در تشبیه مثل واقعی و مجسم ساختن حالات مخفیه و مناسبات معنویه ی اشیاء و رنگ تناسب به آنها دادن به طوری که در نفوس تأثیرات عجیب بخشد .شاعر نه آنست که اشیاء و حقایق را بر خلاف واقع ترسیم نماید و مبالغه گویی را چندان از حد بگذراند که معنی زائل گردد. شاعر باید اوصاف طبیعت را طوری تصویر کند که از نظر خواننده اخلاق و آداب یک ملتی مجسم شود ...» ( همان ص35 )
میرزا فتحعلی آخوند زاده نیز معتقد به انتقاد است :«به هر چه که دست می زنی ایجاب می کند که از آن انتقاد شود. ( همان ص32 )و« پرده پوشی و مدارا خلاف اصل انتقاد است » ( همان ص 49 )
اصولی که میرزا آقا خان تعریف می کند تفاوت کلی دارد با آنچه نظامی عروضی در چهار مقاله می گوید . در اینجا سخن از واقعیت است و نفی مبالغه گویی و در آنجا «معنی خرد را بزرگ گردانیدن و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلعت زشت و زشت را در خلعت نیکو نمایاندن »( نظامی عروضی ص42) است و معلوم است که با تغییر ذائقه ی ادبی ، اهداف و اصول نیز متحول می شود.
تفاوت ادبیات دوره ی مشروطه با دوره ی پیشین
ادبیات مشروطه در جریان جدال با ادبیات کهنه سکل و جان می گیرد و به همین دلیل هم از نظر شکل و هم محتوا نو و سنت شکن است . متفکرین مشروطه اصرار دارند که کلام را از قصر های باشکوه اشرافی بیرون بیاورند و به خدمت مردم کوچه و بازار بگمارند .« هدف اشعار در این دوره بیداری مردم و انگیختن احساسات ملی و میهنی و ترویج آزادی های فردی و اجتماعی و طرد خرافات و اندیشه های سست و ناروا پیکار با بیگانه و بیگانه خواهی انتقاد سخت و بی رحم از نابسامانی ها و آشنا کردن مردم به حدود و حقوق انسانی آنهاست .»( عبد الکریم ذاکر حسن ص 41)
بر اساس این هدف مسائل تازه ای در ادبیات مطرح گردید که پیش از آن سابقه نداشت ؛
مانند مسائل سیاسی و اجتماعی ، مسخره کردن نظام موجود ، آزادی خواهی،وطن دوستی و...که گاه موجب عوض شدن فرم شعر و حتی وزن و قافیه گردید . نخستین پیامد تجدد ادبی ، رواج انواع قالب های غیر مرسوم شعری بود از قبیل انواع مربع
، مخمس و مستزاد . ایرج میرزا در این مورد چنین سروده است:
در تجدید و تجدد وا شد ادبیا ت شلم شوربا شد
می کنم قافیه ها را پس و پیش تا شوم نابغه ی دوره ی خویش»
( محمد جعفرمحجوب ص122 )
در ادبیات مشروطه دو جنبه اساسی به چشم می خورد : یکی نقد ادبیات گذشته و یکی طرح ادبیات نو، زین العابدین مراغه ای می گوید "« این ایام نه آن زمان است که ارباب قلم و افکار ، اوقات خود را صرف خولیا و افسانه های واهی و اراجیف بی معنی مثل گذشتگان صرف نمایند که جز موهوم ، چیزی حاصلشان نخواهد بود »(محمد مؤمنی ص 56)
در شعر زمان مشروطه قصیده که پیش ازاین دوران وسیله ی مدح ووصف بود وسیله بیان احساسات ملی و انتقادهای سیاسی واجتماعی شد. غزل در ادبیات سبک مشروطه وسیله ی تحریک افکار عمومی وترویج اندیشه ی آزادیخواهی ومیهن دوستی وبیان مطالب سیاسی گردید.» ( عبد الکریم ذاکر حسن ص 50 )
در جریان این تجددخواهی به قول عارف ، شلم شوربایی ادبیات ، اصلاحات کوچه بازاری جالبی وارد شعر ونثر شد که نه تنها موجب رکورد ادبیات نشد بلکه آن را گسترش داد به طوری که متعلق به یک قشر خاص نباشد واین به نظر من ویژگی مهمی است چرا که شاید هیچ عاملی ، به اندازه ی شعرهای عامیانه اشرف الدین گیلانی وهمکاران اوکه لحن کوچه بازاری داشتند ، دربرانگیختن مردم موفق نبوده است جنگ وجدالهای سیاسی داخل روزنامه ها وکتابها تنها مربوط به کسانی بود که کوره سوادی داشته وازسیاست وبازیهای آن سردر می آ وردند اما تنها چیزی که می توانست در بین بقال وقصاب ودوره گرد وحتی بانوان اثر داشته باشد ونفوذ کند ، شعری بود که به زبان خود آنها سروده شود ودر عین حال ، آ گاهی سیاسی واجتماعی هم بدهد .
اصطلاحاتی مثل «ددر رفتن » در این شعر اشرف الدین گیلانی :« مشروطه واستبداد هر دوبه ددر رفتند »(-حجت اله اصیل ص 179 )
بسیار عامیانه است اما این شعر ، سیاسی است ونمی توان ارزش آن رانادیده گرفت وهمچنین در شعری دیگر با عنوان « قاطی واطی »(همان 169) مسائل اجتماعی وگرانی اجناس ، شکایت ازنبود آزادی بیان ، ضعف سیستم اداری رابه گونه ای طنزوار بیان می کند . که همه در هاله ای ازمسخرگی قرار گرفته است ودر عین حال ، آهنگ شاد جذابی دارد.
در زمینه نثر نیز می توان ازآثار دهخدا درتحت عنوان « چرند وپرند » نام برد که در تاریخ ایران بی سابقه است هرچند نثر به اندازه ی شعر تاثیر گزار نیست اما این نوشته ها ازجهت عامیانه بودن وذکر نکات سیاسی واجتماعی در ردیف اشعار طنز سیاسی قرار می گیرد .
ادامه دارد
عاقبت خط جاده پایان یافت
من رسیدم ز ره غبار آلود
نگهم پیشتر ز من می تاخت
بر لبانم سلام گرمی بود
گفته اند شعر فروغ صدای زن محصور در طول اعصار است ؛ اما این چیزی است که حتی خود فروغ هم اعتباری برای ان قائل نبود ،شعر او همانقدر که بیان کننده درد زن در عصر خودش هست ، بیان کننده دردهای یک مرد نیز می تواند باشد " اگر شعر من یک مقدار حالت زنانه دارد ، خب این خیلی طبیعی است که به علت زن بودنم است . من خوشبختانه یک زنم ؛ اما اگر پای سنجش ارزش های هنری پیش بیاید فکر می کنم دیگر جنسیت نمی تواند مطرح باشد ."
دردی که در شعر فروغ موج می زند ، زخم دهان گشوده انسان روشنفکر عصر اوست ، انسانی که بعد از انقلاب صنعتی ، در چهار راه زوال ارزشها ایسنتاده است و عقوبت دشوار را چندان تاب آورده که آن کلام مقدس از خاطرش گریخته است و فروغ اگر شعر می گوید ایستادگی در برابر این زوال است و پایداری در برابر زوال بزرگتر یعنی مرگ.
عافبت خط جاده پایان یافت
من رسیدم ز ره غبار آلود
تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ
شهر من گور آرزویم بود
دوران مشروطیت ، نقطه عطفی در تاریخ و ادب ایران بود . تغییراتی که در این زمان ، در اوضاع کشور پدید آمد مستقیما بر ادبیات تاثیر گذاشت . گر چه از سال ها پیش ، جرقه های ساده نویسی زده شد اما در تغییر اساسی در محتوا ، از این زمان آغاز شد ، تا پیش از این شعرا در دربارها مدح پادشاه می گفتند و از صلات و جوایز برخوردار می شدند . این کار دو حسن داشت اول اینکه شاعر از این راه زندگی می گذراند و دوم اینکه آثار او توسط او توسط دربار ، حفظ و منتشر می شد . محیط خارج از دربار قابلیت درک شعر را نداشت و پیچیده گویی و آرایش های لفظی که خوشایند ادبا و سلاطین بود به شاعر امکان ساده گویی نمی داد . اما به یکباره این اوضاع دگرگون شد و دلایل متعدد موچب تحول عظیم در امور مملکتی شد حضور امیر کبیر و تاسیس دارالفنون و فرستاده شدن برخی از متفکران برای تحصیل به اروپا و آشنایی با روشهای دیگر زندگی ، چشم و گوش ایران را به سوی ندیده ها و نشنیده ها گشود . کشمکش هایی که بین دربار و مردم پدید آمد ، تغییر حکومت قاجار و شکستن اقتدار شاهان ، که تا آن زمان همه کاره بودند و مصداق « الناس علی دین ملوکهم» در جامعه اجرا می شد ، همه باعث شد که ادبا از دربار نا امید شده به میان مردم بیایند اما اگر به همان سبک و سیاق قدیم باقی می ماندند نه خود در میان مردم جای داشتند و نه شعرشان طلبه ای داشت . هنگام اوج مشروطه خواهی مردم ، شعرا و نویسندگان از هر طبقه ای که بودند ، با مردم یکی شده از زبان کوچه و بازار الهام گرفتند و شعر ساختند و تمام پل هایی که به گذشته ختم می شد شکسته شد هر چند هنوز برخی از شعرا به اقتضای حال و مقام ، در وصف شاه نیز می سرودند ؛ اما آنهم یک بازی سیاسی بود برای باقی ماندن . شاعری نوگرا همچون ملک الشعرای بهار که علی رغم مردم گرایی و وطن پرستی قصاید متعددی برای رضا شاه سروده است یکی از آنهایی است که توانست هم به ادبیات خدمت کند هم حامی مردم باشد همزمان با اشعار دو پهلوی خود دل شاه را به دست آورد .
در آینده بیشتر درباره ادبیات این دوره صحبت می کنیم.
به نام خدا
این وبلاگ قرار است به عنوان نشریه ای ادبی به کابران گرامی تقدیم شود .مطالب ان شامل نقد شعر و داستان، نمایش شعر و داستان کاربران،نثر های ادبی ، طنز و تاریخ ادبیات و سایر مطالب ادبی خواهد بود . از کاربرانی که مایلند اثارشان با نام خودشان در وبلاگ به نمایش در اید دعوت می شود اثار خود را ارسال کنند . در ضمن نام وبلاگ از این شعر شعریار شاعر پر اوازه تبریزی گرفته شده است:
نگارین کلک ان نقاش را نازم که بی سرمشق به لوح افرینش اینهمه نقش نگاران زد
نیازی نیست با شعر تخلص خواجه خود فرمود که چرخ این سکه دولت به نام شهریاران زد
*AboutUs*>